
توسط لوئیز اوهر
این هفته، لوئیز اوهار، مدرس ارشد روانشناسی NTU، مروری بر مقاله مروری اخیر خود، که به عنوان مقاله روی جلد برجسته انتخاب شد، به ما ارائه می دهد. چشم اندازمجله معتبر متخصص در سیستم های بینایی انسانی و بیولوژیکی.
میگرن شایعترین اختلال عصبی است و بسیار بیشتر از یک سردرد است – میتواند بسیار ناتوانکننده باشد و در نتیجه هر سال بسیاری از روزهای کار یا مدرسه را تعطیل کند. علاوه بر سردرد، در هنگام حمله تمایل به علائم حسی مانند بیزاری از نور و صدا، تهوع و استفراغ نیز وجود دارد.
برخی از افراد مبتلا به میگرن یک “هاله” را تجربه می کنند، مجموعه ای از توهمات قبل از شروع سردرد (حدود ½ ساعت). این توهمات می توانند اشکال مختلفی داشته باشند، اما یکی از رایج ترین آنها یک زیگزاگ درخشان است که در طول زمان گسترش می یابد.
تصور می شود که این توهمات ناشی از موجی از فعالیت عصبی به نام دپلاریزاسیون گسترش قشر مغز است. شما می توانید آن را کمی مانند یک سونامی، فعالیت های زیاد و سپس سکوت پس از آن در نظر بگیرید. این دپلاریزاسیون در حال انتشار به همان سرعتی که توهمات رخ می دهند در قشر مغز گسترش می یابد و ما را به این فکر می کند که آنها به هم مرتبط هستند.

ریاضیدانان مدلهایی (مجموعهای از معادلات ریاضی که رفتار پیچیده را پیشبینی میکنند) در اصل بر اساس کار تورینگ برای درک این دپلاریزاسیون گسترش قشر مغز و اینکه چگونه این فعالیت مغز میتواند منجر به توهمات معمولی میگرن شود، ایجاد کردهاند. این الگوها به طور بالقوه می توانند اطلاعات ارزشمندی در مورد چگونگی شروع حملات میگرنی ارائه دهند. با این حال، در حال حاضر امکان اندازه گیری مستقیم دپلاریزاسیون گسترش قشر مغز در افراد مبتلا به میگرن وجود ندارد و بنابراین امکان آزمایش مستقیم آنها وجود ندارد.
این مدل های ریاضی پیش بینی های نظری هستند و بنابراین مهم است که بدانیم آیا درست هستند یا خیر. برای انجام این کار، باید ببینیم که آیا مدل می تواند داده های تجربی را پیش بینی کند یا خیر. برخی از ثبتهای الکتروفیزیولوژیکی از کل فعالیت مغز در افراد مبتلا به حملات میگرنی وجود دارد، اما این موارد بسیار کمیاب هستند زیرا افراد معمولاً حملات را به راحتی در آزمایشگاه تجربه نمیکنند. اگرچه گزارش های حکایتی زیادی وجود دارد، اطلاعات تحقیقاتی کمی در مورد آنچه که مردم به عنوان علل میگرن گزارش می کنند وجود دارد. برخی از مثالها عبارتند از چراغهای چشمک زن، استرس و کمخوابی، و اینها مهم هستند زیرا ما چیزهایی در مورد تأثیر آنها بر مغز میدانیم (اگرچه این نیز پیچیده است). همچنین اقدامات غیرمستقیم وجود دارد، به این صورت که افراد مبتلا به میگرن وظایف بصری را انجام می دهند و مشاهده می کنند که عملکرد آنها در مقایسه با گروه کنترل تفاوت دارد. ما همچنین میتوانیم آزمایشهایی را برای آزمایش نظریههای مدلها برنامهریزی کنیم، اگرچه آنها باید غیرمستقیم باشند.

سپس، اگر این مدلها درست باشند، میتوانیم از آنها برای درک بیشتر در مورد عواملی که باعث حمله میگرنی میشوند، استفاده کنیم. چندین روش درمانی برای درمان علائم حمله ای که قبلاً شروع شده است (به عنوان مثال داروهای مسکن) یا کاهش خطر حملات («درمان پیشگیرانه») وجود دارد. با این حال، آنها برای همه مناسب نیستند یا همیشه کار نمی کنند. شاید بهتر باشد بدانید که چه چیزی باعث حمله شده و سعی کنید از وقوع آن جلوگیری کنید. این الگوها ممکن است کلید این کار باشند و به همین دلیل این نوع کار بسیار مهم است.
نتیجهگیریهای مقاله مروری سوالات بیشتری را نسبت به پاسخ واقعی ایجاد میکنند، زیرا هاله میگرنی هنوز به خوبی درک نشده است. این تنها نیاز به تحقیقات بیشتر و فرصتهای بالقوه برای محققان نوپا با علاقه به این زمینه را برجسته میکند. به عنوان مثال، آنچه که هاله میگرنی را به درد سردرد مرتبط می کند، آیا احتمال آسیب طولانی مدت ناشی از حملات مکرر میگرن وجود دارد و چرا تفاوت های جنسیتی در میگرن وجود دارد؟ درک بیشتر در مورد هاله میگرنی می تواند با این مدل های پیچیده ریاضی شروع شود تا راهنمایی های خاصی در مورد آنچه که برای درک شروع حملات باید مطالعه کنیم، ارائه شود.
می توانید مقاله کامل را در اینجا بخوانید: O’Hare, L., Asher, JM, & Hibbard, PB (2021). هاله بصری در میگرن و افسردگی گسترش قشر مغز – ارتباط مدل های ریاضی با شواهد تجربی. چشم انداز، 5(2)، 30. MDPI AG. برگرفته از http://dx.doi.org/10.3390/vision5020030

دکتر لوئیز اوهر
تحقیقات لوئیز بر تفاوت های فردی در ادراک بصری، با استفاده از هر دو روش رفتاری و الکتروفیزیولوژیکی متمرکز است. این شامل مطالعه تفاوت های فردی در ادراک بصری، به ویژه ناراحتی بینایی است. علاوه بر تحقیقات مربوط به میگرن، کار لوئیز تجربیات استفاده از نمایشگرهای واقعیت مجازی را نیز بررسی می کند.