بایگانی نویسنده: دکتر انوشه

اختلال روان تنی

اختلال روان تنی

مقاله چه قدر برای شما مفید بود؟


در خانه » اختلالات فکری و روانی » اختلال روان تنی


اختلال روان تنی یک وضعیت روانی است که اغلب هیچ توضیح پزشکی برای علائم فیزیکی آن ندارد. این بیماری می تواند تقریباً هر قسمت از بدن را درگیر کند. افراد مبتلا به این بیماری افکار، احساسات یا نگرانی های بیش از حد در مورد علائم خود را تجربه می کنند که بر کیفیت کلی زندگی آنها تأثیر منفی می گذارد.

در یک بیماری روان تنی، پریشانی عاطفی یا سایر مشکلات روانی نقش کلیدی در سیر علائم و نشانه‌های جسمانی دارند. به عنوان مثال، افسردگی می تواند منجر به علائم بیماری های روان تنی شود، که به ویژه زمانی مشهود است که سیستم ایمنی فرد در اثر استرس شدید یا مزمن ضعیف شود. مبتلایان به این اختلال اغلب برای درمان به پزشک مراجعه می کنند، اما از اینکه هیچ تشخیصی برای مشکلات خود دریافت نمی کنند، ناامید می شوند. تصمیم در دست روانشناسان و روانپزشکان است. یک اختلال روان تنی گاهی اوقات یک اختلال علائم جسمی یا یک اختلال درد جسمی نامیده می شود.

اختلال روان تنی چقدر شایع است؟

این اختلال نسبتاً شایع است و در حدود 5-7 درصد از جمعیت عمومی رخ می دهد. به دلایلی که مشخص نیست، زنان حدود 10 برابر بیشتر از مردان در معرض درد فیزیکی هستند.

چه کسانی بیشتر در معرض اختلالات روان تنی هستند؟

هر فردی در هر سنی ممکن است به این بیماری مبتلا شود. مطالعات نشان می دهد که وجود برخی عوامل در افراد، آنها را در معرض خطر بیشتری برای ابتلا به این بیماری قرار می دهد، از جمله:

  • سبک زندگی شلوغ و پر هرج و مرج
  • مشکلات در شناخت و بیان احساسات
  • بی توجهی والدین
  • سابقه سوء استفاده جنسی
  • سایر اختلالات روانی، مانند افسردگی یا اختلالات شخصیت
  • سوء مصرف مواد (مانند اعتیاد به الکل یا اعتیاد)
  • بیکاری

علت بیماری های روان تنی

مکانیسم های دقیق استرس به طور کامل شناخته نشده است، اما محققان می دانند که استرس و افسردگی می تواند باعث درد و بیماری جسمی شود. این فرآیند پیچیده است و با یک مثال می توان آن را بهتر توضیح داد.

بدن خود را با زودپز مقایسه کنید. اگر زودپز بتواند بخار را آزاد کند، خوب است. اگر نتواند بخار را آزاد کند، فشار تا زمانی که درپوش منفجر شود ادامه می یابد. حالا تصور کنید زودپز از قبل تحت فشار باشد و شعله را زیاد کنید تا غذا سریعتر پخته شود. هنگامی که ظرف دیگر نمی تواند فشار را تحمل کند، در ضعیف ترین نقطه خود می شکند.

مانند زودپز که در ضعیف ترین نقطه خود می شکند، بیماری های مرتبط با استرس در جایی که بدن شما ضعیف است به احتمال زیاد ایجاد می شود. فردی که تحت استرس است و نمی تواند یا نمی خواهد احساسات خود را تخلیه کند، در نهایت به نقطه ای از فروپاشی عاطفی می رسد. چنین وضعیتی منجر به علائم فیزیکی یا شروع یک دوره افسردگی شدید می شود.

اختلالات روان تنی چه تاثیری بر بدن دارد؟

این نوع اختلال می تواند تقریباً هر قسمت از بدن را تحت تأثیر قرار دهد. بخشی از واکنش جنگ یا گریز بدن به استرس، ترشح برخی مواد شیمیایی مانند آدرنالین است که می تواند در شرایط مرگ یا زندگی بسیار مفید باشد. اما اگر سطح این مواد در بدن بالا باشد یا به طور مداوم در یک دوره زمانی طولانی آزاد شود (مانند استرس مزمن)، به جای مفید بودن، برای بدن مضر خواهند بود.

بنابراین، دانستن اینکه استرس روانی چگونه خود را به صورت فیزیکی نشان می دهد، می تواند در کاهش اثرات استرس بر سلامتی مفید باشد. علائم فیزیکی رایج استرس عبارتند از: احساس خستگی، بی خوابی، دردها و دردهایی مانند درد عضلانی یا کمر، فشار خون بالا، مشکلات تنفسی، سوء هاضمه (ناراحتی معده)، سردرد و میگرن، اختلال نعوظ (ناتوانی جنسی).

علائم فیزیکی استرس می تواند در هر دو جنس متفاوت ظاهر شود. به عنوان مثال، زنان معمولاً علائمی مانند خستگی (با وجود خواب کافی)، تحریک پذیری و همچنین علائمی مانند نفخ و تغییرات قاعدگی را تحت استرس گزارش می کنند. اما علائم و نشانه های استرس در مردان بیشتر شامل درد قفسه سینه، افزایش فشار خون و تغییر در میل جنسی است.

علائم و نشانه های استرس نیز بسته به سن متفاوت است. کودکان استرس را از نظر جسمی تجربه می کنند زیرا هنوز توانایی کلامی برای بیان استرس و علت آن را ندارند. به عنوان مثال، کودکی که در مدرسه مشکل دارد ممکن است دچار معده درد یا سردرد مکرر شود.

نوجوانان سطوح بالایی از استرس را تجربه می کنند، به ویژه در دوره های سازگاری اجتماعی و تغییرات هورمونی. در همین حال، والدین علائم ناشی از استرس را به پرخاشگری ناشی از بلوغ نسبت می دهند.

نباید فراموش کرد که افراد مسن نیز مستعد افسردگی هستند زیرا با انزوا، از دست دادن و غم و اندوه و مشکلات سلامتی دست و پنجه نرم می کنند. ابتلا به افسردگی باعث درد روان تنی می شود. بسیاری از پزشکان به دلیل سن بالا، دردهای جسمی سالمندان را به دلایل پزشکی مرتبط با افزایش سن نسبت می دهند و به همین دلیل، این دسته از بیماران بیشتر از سایرین تشخیص های پزشکی دریافت می کنند و با کیسه بزرگی از داروها به خانه می روند. در حالی که در بسیاری از موارد مراجعه به روانشناس راه حل اصلی درد آنهاست.

علائم اختلال روان تنی چیست؟

افراد مبتلا به اختلالات روان تنی علاوه بر علائم فیزیکی (مانند درد یا ناراحتی معده)، علائم زیر را نیز دارند:

  • آنها عصبانی یا تحریک پذیر هستند زیرا احساس می کنند که پزشکان نمی توانند بیماری آنها را تشخیص دهند.
  • افسرده یا مضطرب هستند.
  • آنها اغلب به دکتر مراجعه می کنند و دکتر به دکتر می روند.
  • آنها مشکلاتی را در محل کار، مدرسه یا جامعه تجربه می کنند.

اختلال روان تنی چگونه تشخیص داده می شود؟

همانطور که گفتیم این بیماران در ابتدا به روانشناس یا روانپزشک ارجاع نمی شوند. حتی ممکن است برخی سال‌ها قبل از رفتن به کلینیک روانی به پزشکان مختلف مراجعه کرده باشند. دلیل چنین رفتاری وجود علائم فیزیکی واضحی است که آنها تجربه می کنند و هیچ شکی در وجود یک بیماری پزشکی باقی نمی گذارد. بنابراین، تشخیص با مراجعه به پزشک عمومی یا متخصص شروع می شود. از بیمار آنامنز گرفته می شود و معاینات و آزمایشات لازم انجام می شود. اینجاست که پزشکان و بیماران با یک سری پاسخ های منفی به همه آزمایش ها مواجه می شوند. این در حالی است که بیمار هنوز علائم را تجربه می کند. برای اینکه روانپزشک/روانشناس وجود این بیماری را در بیمار تایید کند، باید:

  • بیمار یک یا چند علامت فیزیکی دارد که باعث ناراحتی یا اختلال در زندگی روزمره او می شود.
  • سابقه وجود این علائم باید حداقل شش ماه باشد و هیچ دلیل پزشکی برای آنها وجود ندارد.
  • بیمار افکار، نگرانی یا اضطراب مداوم در مورد علائم دارد.

درمان دردهای روان تنی و سایر علائم جسمی

برای درمان این اختلال از درمان شناختی رفتاری، دارودرمانی مانند داروهای ضد افسردگی و درمان مبتنی بر ذهن آگاهی استفاده می شود.

پیشگیری از اختلالات روان تنی

راهبردهای کاهش استرس و مدیریت در پیشگیری یا کاهش علائم جسمانی موثر هستند. روانشناسان سیمیاروم توصیه می کنند در مورد آنچه که می توانید و نمی توانید کنترل کنید واقع بین باشید. به طور منظم ورزش کنید و رژیم غذایی سالم داشته باشید و بخوابید. از روش ژورنال برای خلاص شدن از شر افکار منفی استفاده کنید. اگر تحت فشار کاری هستید، در صورت امکان، بخشی از کارهای خود را برون سپاری کنید و امور خود را به نظم بهتری برسانید. علاوه بر راه حل های فوق، از حمایت خانواده و دوستان نیز استفاده کنید. همچنین توصیه می شود برای آرامش بیشتر تکنیک های مدیتیشن و آرام سازی عضلات را با کمک روانشناس یاد بگیرید. با کمک درمان روانشناختی، علائم این اختلال به میزان قابل توجهی کاهش می یابد. اگرچه در دوره های پر استرس زندگی احتمال عود علائم وجود دارد، اما با اجرای تکنیک های آموزش داده شده توسط روانشناس، کیفیت کلی زندگی بیمار به طور چشمگیری افزایش می یابد.

ذکر این نکته ضروری است که بیمار مبتلا به اختلال روان تنی برای جلب توجه دیگران، اغراق و اغراق نمی کند. علائم این بیماری به صورت واقعی و ناخوشایند توسط بیمار احساس می شود، با این تفاوت که منشاء آنها مشکلات روانی است نه دلیل پزشکی. یک تصور غلط رایج در بین اطرافیان بیمار این است که اختلال روان تنی یک مشکل ابداع شده است و همه چیز توسط خود فرد انجام می شود. واقعیت این است که علائم روان تنی واقعی هستند و مانند هر بیماری دیگری نیاز به درمان دارند. اگر علائم فیزیکی مداوم و غیر قابل توضیح دارید با ما تماس بگیرید. درمان های رفتاری و تغییر سبک زندگی برای شما خوب است و می تواند شما را از گذراندن زمان زیادی در مطب پزشک و صرف هزینه های زیادی برای آزمایش ها و درمان های غیر ضروری نجات دهد.

اختلال روان تنی

مترجم: سعیده بریانیان

30 پیام قدردانی از کارکنان

مقاله چه قدر برای شما مفید بود؟

یک کارمند خوشحال، یک کارمند سازنده است. اما چگونه مطمئن شوید که کارمندان شادی دارید؟ می توانید بگویید که از تلاش های آنها قدردانی می کنید، عملکرد آنها را تأیید می کنید، سعی در ایجاد محیطی شاد و سالم دارید، نسبت به مشکلات و چالش های کارکنان حساس هستید و برای مشارکت و فعالیت های آنها ارزش قائل هستید. اما این مشکل را نمی‌توان تنها با پول نشان داد و حتی اگر هم می‌توانست، اثر ماندگاری نخواهد داشت.

آیا باید برای کارمندان خود ارزش قائل شویم؟

شاید از طریق پاداش های مالی، کارمندان شما همچنان بخواهند با شما بمانند. اما این آنها را تشویق به پیشرفت روز به روز نمی کند. شاید حتی به خاطر پولی که به دست آوردند. اما هیچ انگیزه ای برای بهتر شدن ندارند، استرس می گیرند. به همین دلیل توجه به اخلاق آنها بسیار مهم است. زیرا اگر روحیه خوبی داشته باشند سعی می کنند تمام تلاش خود را انجام دهند.

راه های زیادی برای ایجاد انگیزه در کارکنان وجود دارد که یکی از آنها پیام های تشکر است. این نوع پیام ها پتانسیل ایجاد احساسات خوب و تقویت روحیه را دارند. این کار باعث ایجاد انگیزه در کارمندان می شود تا بهتر کار کنند.

ما فهرستی از جالب‌ترین پیام‌های قدردانی از کارکنان را گردآوری کرده‌ایم که می‌تواند فرهنگ شرکت را بهبود بخشد، به کارکنان انگیزه دهد و حداکثر بهره‌وری را تضمین کند.

قدر تعهد را بدانیم

تقریباً همه کارمندان به کار خود متعهد هستند. به جز کسانی که سهل انگاری می کنند یا دلایل دیگری دارند. متأسفانه، با این حال، تعهد اغلب بدیهی تلقی می شود و هرگز قدردانی نمی شود.

اگر این نوع کارمند نه تنها شکایت نمی کند; بلکه حداکثر تلاش را انجام می دهند. بهتر است سعی کنید با چند پیام محبت آمیز از آنها تشکر کنید. این کار را برای هر کسی که کارش برای خودش صحبت می کند، انجام دهید. نه فقط کسانی که زود می آیند و دیر می روند.

شما می توانید این 5 پیام را برای کارمندان درگیر ارسال کنید.

  1. تعهد شما به کارتان باعث افتخار ماست! ما از شما قدردانی می کنیم و دوست داریم از تجربیات شما در این زمینه استفاده کنیم تا ببینیم چگونه در موقعیت های دشوار درگیر شویم.
  2. تشکر از شما به خاطر همه سخت کوشی هایتان. تعهد شما برای تکمیل پروژه ها به موقع و اهمیتی که برای ساعات کاری قائل هستید بسیار قدردانی می شود. ما کاری را که انجام می دهید دوست داریم و امیدواریم به انجام آن ادامه دهید.
  3. تعهد یعنی انجام بهترین کار و ترک نکردن وظایف، حتی در بدترین بحران. شما در این مدت به ما تعهد ستودنی نشان داده اید و می خواهیم بدانید که چقدر خوشحالیم که شما را در کنار خود داریم!
  4. از شما برای ساعات پایانی، تعطیلات آخر هفته و تمام وقت اضافی که برای کمک به ما در دستیابی به اهداف مشترک خود اختصاص دادید، سپاسگزاریم. درست است که تعهد شما ما را شگفت زده کرد. اما ما می خواهیم شما شاد و سلامت باشید و چه چیزی بهتر از یک تعطیلات خوب؟!
  5. تعهد بی وقفه شما به همه ما انگیزه می دهد تا بدون توجه به چالش هایی که با آن روبرو هستیم بهترین کار را انجام دهیم. شما با کار و فداکاری خود الهام بخش ما بوده و هستید و امیدواریم ادامه داشته باشد.

ممنون از مثبت بودن

مثبت اندیشی ویژگی نادری است که کمتر کسی از آن برخوردار است. در بسیاری از محیط‌ها، افراد در برخورد با اعضای تیم تمایل دارند بدبین، طعنه‌آمیز یا بی ادب باشند و این باعث ایجاد نگرش منفی در سراسر سازمان می‌شود. بهتر است شرکت ها افراد منفی را به سمت مثبت اندیشی سوق دهند و همچنین برای کسانی که مثبت هستند ارزش قائل شوند. اما به خاطر داشته باشید که این قدردانی باید به کسانی داده شود که به غلبه بر بحران، حل یک مشکل و غلبه بر دوره دشوار کمک کردند.

1. مثبت اندیشی مسری است و شما به وضوح ما را به نگرش مثبت خود عادت داده اید. این واقعیت که شما به شکست فکر نمی کنید، همیشه آماده حرکت به جلو هستید و لبخند بر لبان خود دارید، فرهنگ شرکت ما را در مواجهه با ناملایمات مثبت نگه می دارد و این بسیار ارزشمند است.

2. مثبت بودن شما به ما کمک می کند باور کنیم که اگر واقعاً باور داشته باشیم و برای رسیدن به اهدافمان سخت تلاش کنیم، می توانیم به موفقیت برسیم. از تو ممنونم که ایمان را حفظ کردی، مرا تشویق کردی و تمام توانت را گذاشتی!

3. شما یک نگرش برنده دارید! حل هیچ مشکلی آنقدر سخت نیست، هیچ کوهی آنقدر بلند نیست که بتوان از آن بالا رفت. ما این انگیزه را برای شکست دادن شانس شما دوست داریم.

4. واضح است که نمی گذارید مشکلات شما را محدود کنند. قدردان زحمات خستگی ناپذیر شما هستیم و امیدواریم این روحیه را زنده نگه دارید.

5. دیدگاه سالم و همدلی شما، شما را به یک دارایی ارزشمند برای تیم ما تبدیل می کند و ما برای کمک های مستمر شما ارزش قائل هستیم.

به رسمیت شناختن یک هم تیمی عالی

سازمان ها دیگر به صورت مجزا عمل نمی کنند. همه به طور فزاینده ای ملزم به کار به عنوان یک تیم و دستیابی به اهداف مشترک هستند، بنابراین یک بازیکن تیم موثر تقاضای زیادی دارد. اگر کارمندانی دارید که در یک تیم فوق‌العاده خوب کار می‌کنند و تحسین اعضای تیم خود را جلب می‌کنند، باید مهارت‌های آنها را ارزیابی کنید. برخی از پیام‌های کار گروهی خوب ممکن است عبارتند از:

1. تیم شما شما را دوست دارد و مثبت، صبر و کمک شما را تحسین می کند. ممنون از روحیه تیمی فوق العاده.

2. مهارت های ارتباطی عالی شما را به عضوی ارزشمند در تیم تبدیل می کند. ما به افرادی مثل شما نیاز داریم!

3. توانایی شما در هماهنگی با اعضای تیم از راه دور و همسو کردن آنها با وظایف و اهداف مشترک واقعا قابل تحسین است. ما خوش شانس هستیم که یک بازیکن تیم موثر در کنار خود داریم.

4. ما عاشق کاری هستیم که هر روز برای تیم خود انجام می دهید. برای ایجاد انگیزه به آنها کمک کنید تا مشکلات را حل کنند و البته در کنار آنها باشید. شما واقعا یک بازیکن تیم ارزشمند هستید.

5. توانایی شما در گوش دادن به عقاید دیگران با ذهنی باز محیطی از احترام متقابل ایجاد می کند که در آن روابط شکوفا می شود و شما در این زمینه منحصر به فرد هستید.

با تشکر از مهارت های مدیریتی عالی

مدیریت وظایف، توجه به محدودیت های زمانی و حتی مدیریت ارتباط با افراد، کاری بسیار دشوار و تاثیرگذار است. اگر کارمندانی دارید که می توانند فرآیندها را ساده کنند، وظایف را سازماندهی کنند و راهی آسان برای انجام کارها ایجاد کنند، برای آنها ارزش قائل شوید و هرگز آنها را رها نکنید!

1. ما از مهارت های مدیریتی شما، به ویژه توانایی شما در اولویت بندی و تکمیل وظایف در مهلت مقرر، شگفت زده شدیم.

2. مدیریت پروژه فراتر از چیزهایی است که روی کاغذ می نویسیم یا روی نمودارها و برگه ها ثبت می کنیم. در عوض، توانایی مدیریت افراد، وظایف و منابع بدون از دست دادن خونسردی مهم است و هیچکس بهتر از شما این کار را انجام نمی دهد.

3. فرآیندهایی که ایجاد کردید به ما جهت متمرکزتری داد. ما به خاطر تلاش های شما قوی تر هستیم.

4. شما می توانید هر پروژه ای را از ابتدا تا انتها بدون کاهش کیفیت، زمان و مسئولیت پذیری انجام دهید و این بسیار تحسین برانگیز است.

5. یکی از مهمترین ویژگی های یک مدیر، توانایی سازماندهی، ساده سازی و انجام شدنی کارها است. هیچ کس این کار را بهتر از شما انجام نمی دهد.

سایر پیام های قدردانی کارکنان

برای هر پروژه، هر کار، هر ایده نوآورانه یا هر قدمی که کارکنان شما برمی‌دارند، تلاش‌های آن‌ها را شناسایی کنید.

  1. متشکرم برای این ایده درخشان که تضاد روحی ما را حل کرد!
  2. همه می توانند خلاق باشند. اما تعداد بسیار کمی می توانند هنرمند باشند و شما یکی از آنها هستید.
  3. مهارت های مذاکره شما واقعا ستودنی است. از اینکه با معقول ترین بودجه به ما معامله شگفت انگیزی دادید متشکریم.
  4. از شما متشکرم که مسئولیت کار خود را به عهده می گیرید. این به وضوح نشان می دهد که شما مسئول موفقیت آینده خود هستید.
  5. از اینکه ابتکار عمل کردید و شرکت را به ارتفاعات جدیدی از موفقیت رساندید متشکریم. وقت آن است که به درستی از شما تشکر کنم.
  6. برنامه ریزی استراتژیک شما به ما کمک کرد تا به دوبرابر بازگشت سرمایه مورد انتظارمان در سال جاری دست پیدا کنیم. ما یک پاداش خوب به شما مدیونیم!
  7. توانایی شما در حل مشکلات به ما کمک کرده است تا محصولات بهتری تولید کنیم و خدمات عالی را به مشتریان گرامی ارائه دهیم. کمک شما ما را نسبت به سالهای قبل بسیار بهتر کرده است.
  8. از اینکه هم تیمی هستید متشکرم. تیم شما از تلاش های شما قدردانی می کند و شرکت از کمک شما قدردانی می کند.
  9. شما راه حل مشکل ما هستید. از پاسخ های سریع، مهارت های تحلیلی عالی و توانایی تبدیل مشکلات به فرصت متشکریم.
  10. شما همیشه سعی کرده اید بیشتر بیاموزید، بیشتر آزمایش کنید و کارهای بیشتری انجام دهید. از شما برای همه ابزارهای جدیدی که در طول این سال ها در اختیار ما قرار داده اید سپاسگزاریم.

اکنون می توانید یکی از این پیام ها را انتخاب کرده و برای تشکر از کارمندان خود به صورت کارت پستال، ایمیل یا حتی پیامک ارسال کنید.

پیام های قدردانی کارکنان

11 حقیقت در مورد افراد درونگرا

مقاله چه قدر برای شما مفید بود؟

در حالی که درونگراها یک سوم تا نیمی از جمعیت جهان را تشکیل می دهند. اما اغلب به نظر می رسد که دیگران آنها را درک نمی کنند. در این مقاله در مورد باورهای غلط و سوء تفاهمات در مورد افراد درونگرا صحبت می کنیم. بنابراین اگر درون گرا هستید یا درون گراهایی در اطراف شما وجود دارند، این مقاله برای شما مفید خواهد بود.

  1. درونگراها بیشتر از اینکه حرف بزنند گوش می دهند. آنها خجالتی نیستند.

مردم گاهی فکر می کنند که فقط به این دلیل که کسی ساکت است، به این معنی است که خجالتی است. درک این نکته مهم است که بین درونگرایی، کمرویی و اضطراب اجتماعی تفاوت زیادی وجود دارد. درونگراها لزوما از صحبت کردن با دیگران نمی ترسند. اما افراد درونگرا می توانند مانند دیگران از اضطراب اجتماعی یا کمرویی رنج ببرند.

درونگراها محتاط ترند و دوست دارند قبل از درگیر شدن در مکالمات طولانی، دیگران را بهتر بشناسند. آنها همچنین ترجیح می دهند قبل از صحبت فکر کنند. آنها معمولاً دوست ندارند با هم چت کنند یا با هم احوالپرسی کنند. بنابراین دفعه بعد که متوجه یک فرد ساکت در یک گروه شدید، احتمال درونگرا بودن آنها را در نظر بگیرید. این نیست که از دیگران و صحبت کردن با آنها می ترسد.

  1. اینکه گاهی دوست دارند از جمع دور باشند، به دلیل افسردگی یا بی ادبی نیست.

هنگامی که یک درونگرا احساس می کند از معاشرت غرق شده است، اغلب برای تجدید قوا به تنهایی نیاز دارد. متأسفانه، افراد گاهی اوقات این تمایل به تنهایی را به عنوان یک احساس منفی، مانند عصبانیت، افسردگی، عبوس یا مضطرب بودن، به اشتباه تعبیر می کنند.

اگر درونگرا هستید، ممکن است به یاد بیاورید که یکی از والدین یا بزرگسالان دیگر به شما گفته است «از اتاقت بیرون برو و اینقدر غمگین نباش» در حالی که در واقع فقط سعی می‌کردی کمی آرام شوی.

درونگراها ممکن است از این که ببینند دیگران نیاز آنها به تنهایی را بی ادبانه تعبیر می کنند شگفت زده شوند.

  1. در مهمانی ها، آنها هم مثل شما سرگرم می شوند. فقط به روشی متفاوت

درونگراها اهل حزب نیستند. شاید در اجتماعات پر سر و صدا ساکت باشند. اما این بدان معنا نیست که آنها سرگرمی ندارند.

در بسیاری از موارد، افراد درون‌گرا به نشستن و تماشای تمام مناظر، صداها و گفتگوهای جالب راضی هستند. آنها کنجکاو هستند و می خواهند در مورد جهان و افراد اطراف خود اطلاعات بیشتری کسب کنند. شاید افراد برونگرا این کار را با شروع گفتگو و پرسیدن سوال انجام دهند. اما درونگراها بیشتر گوش می دهند و بیشتر فکر می کنند.

  1. قبل از اینکه درونگراها را بی ادب خطاب کنید. به راحتی آنها فکر کنید.

افراد درونگرا هنگام ملاقات ساکت و محتاط هستند و به سختی می توان به آنچه فکر می کنند، اشاره کرد، که می تواند آنها را برای دیگران بی ادب جلوه دهد.

قبل از اینکه این رفتار را در نگاه اول به بی ادبی تعبیر کنید، شخصیت و روابط بین فردی او را در نظر بگیرید. درک این نکته مهم است که یک درونگرا قبل از اینکه احساس راحتی کند و تمایل به صحبت کردن داشته باشد، ممکن است نیاز داشته باشد شما را بهتر بشناسد.

  1. تقریبا نیمی از جمعیت جهان درونگرا هستند و این عجیب نیست.

بر اساس برخی برآوردها، تقریباً نیمی از جمعیت افراد درونگرا در نظر گرفته می شوند. تنها بر اساس این اعداد، درونگرایی قطعا چیز عجیبی نیست. اما درونگراها گاهی اوقات به طور ناعادلانه در دسته عجیب و غریب قرار می گیرند.

درونگراها تمایل دارند به جای توجه بیش از حد به چیزهای محبوب یا مد روز، علایق خود را دنبال کنند.

  1. افراد درونگرا نمی خواهند همیشه تنها باشند. به هر حال، وقت گذرانی با دوستان بسیار لذت بخش است.

در حالی که افراد درونگرا ممکن است هر روز نیاز به زمان تنهایی برای شارژ مجدد داشته باشند، مطمئناً به این معنی نیست که آنها می خواهند همیشه تنها باشند. آنها دوست دارند با افرادی که خوب می شناسند وقت بگذرانند.

اما حتی گذراندن وقت با دوستان نزدیک و عزیزان نیز می تواند خسته کننده باشد. درونگراها گاهی اوقات برای استراحت و بازیابی انرژی ای که صرف برقراری ارتباط می کنند به زمان آرامی نیاز دارند.

  1. فقط به این دلیل که آنها در خانه تنها هستند به این معنی نیست که آگورافوبیا دارند.

فقط به این دلیل که افراد درونگرا ساکت هستند و دوست دارند تنها باشند به این معنی نیست که آگورافوبیا دارند و از مکان های عمومی می ترسند. مطمئناً برخی افراد هم درونگرا و هم آگورافوبیک هستند. اما یکی نشانه دیگری نیست.

  1. احتیاط درونگراها به دلیل عزت نفس پایین نیست.

یکی دیگر از تصورات غلط رایج در مورد افراد درونگرا این است که آنها ساکت و محجوب هستند. چون اعتماد به نفس پایینی دارند. این برای کودکان بسیار مشکل ساز است زیرا بزرگسالان اصرار دارند که کودکی اجتماعی داشته باشند.

تصور نکنید که افراد درونگرا فاقد اعتماد به نفس یا احترام به خود هستند. با این حال، کودکانی که بازخورد دائمی از بزرگسالان و همسالان دریافت می‌کنند مبنی بر اینکه مشکلی در شخصیت آن‌ها وجود دارد، ممکن است به خود شک کنند.

  1. درونگراها از مردم متنفر نیستند. تا زمانی که دلیلی برای حرف زدن نبینند حرف نمی زنند.

در واقع، درونگراها تمایل زیادی به مردم داری دارند. آنها فقط از صحبت کردن و معاشرت زیاد احساس خستگی می کنند. کم حرفی چیزی است که بیشتر درونگراها را گیج می کند. چیزی که آنها نیاز دارند دلیلی برای صحبت کردن است.

بنابراین برای شروع گفتگو با یک درونگرا چه کاری می توانید انجام دهید؟ سعی کنید یک مکالمه جالب در مورد چیزی که یک درونگرا را مورد علاقه خود قرار می دهد شروع کنید، ممکن است متوجه شوید که او می تواند پرحرف ترین فرد در بین شما باشد.

  1. درونگرایی شکل یا بیماری نیست که نیاز به درمان یا برونگرایی داشته باشد.

درونگرایی اغلب به عنوان چیزی که باید بر آن غلبه کرد تلقی می شود. بسیاری از درونگراها گزارش می دهند که معلمان و سایر بزرگسالان آنها را وادار به موقعیت هایی می کنند که باعث ناراحتی آنها می شود. مثلا:

  • تبدیل یک دانش آموز ساکت به یک رهبر گروه.
  • سپردن نقش اصلی در کلاس به یک کودک درونگرا
  • برای انجام کارهای گروهی، بچه‌های ساکت را با بچه‌های صمیمی در کلاس جفت کنید.

اما درونگرایی چیزی نیست که بتوان آن را نادیده گرفت. کمرویی شدید و اضطراب اجتماعی مشکلاتی هستند که باید مورد توجه قرار گیرند، به خصوص اگر باعث ناراحتی یا اختلال قابل توجه در زندگی روزمره شوند.

ساکت بودن مساوی با خجالتی بودن نیست. لازم نیست درونگراها برونگرا شوند.

11. گفتن “تو خیلی ساکت هستی” به یک درونگرا احساس خوبی در آنها ایجاد نمی کند.

درونگراها تنها تیپ های شخصیتی نیستند که گاهی اوقات مورد سوء تفاهم قرار می گیرند. برونگراها اغلب به پرحرفی متهم می شوند.

برای یک درونگرا مدام به او می گویند: تو ساکتی. این بسیار شبیه این است که به یک برون گرا بگویید: شما هرگز ساکت نخواهید بود و هر دو تیپ شخصیتی باید برای درک افرادی که با آنها متفاوت هستند کار کنند.

در مورد درونگراها

درک تفاوت از طریق استعمار دانش – روانشناسی در دانشگاه ناتینگهام ترنت

از جانب امکا اوکولومن

«تسخیر زمین، که بیشتر به معنای گرفتن آن از کسانی است که چهره متفاوتی دارند یا بینی‌های کمی صاف‌تر از ما دارند، وقتی بیش از حد به آن نگاه کنید، چیز خوبی نیست. چیزی که آن را نجات می دهد فقط ایده است. یک ایده در پشت این; نه یک تظاهر احساسی، بلکه یک ایده. و ایمان فداکارانه به ایده – چیزی که می توانید ایجاد کنید، به آن تعظیم کنید، و فدا کنید…”

کنراد (1904، همانطور که در سعید، 1994، ص 8 نقل شده است)

معرفت‌شناسی اروپایی‌محور کنونی که بر برنامه‌های درسی دانشگاه‌های غربی حاکم است، مشکل‌ساز است، زیرا امکان پذیرش روش‌های غیرارورمحوری دانستن را نمی‌دهد. برای استعمار زدایی از برنامه های درسی و رفع استعمار دانش، ایجاد فضای استعمار زدایی ضروری است. دانشی که استفاده از دانش متنوعی را که دانشجویان و دانش پژوهان از پیشینه های تاریخی به حاشیه رانده شده به آموزش عالی و روانشناسی می آورند، تشویق و ترویج می کند. همانطور که سانتوس (2016) استدلال می کند، غرب از تشخیص اینکه درک آن از جهان محدود است و جهان بی نهایت متنوع است خودداری کرده است. دیدگاه اروپامحور، راه های جایگزین برای درک روابط انسانی، احساسات و تفکر را از ما سلب می کند.

استعمار نژادی دنیایی را ایجاد می کند که در آن افراد استعماری فقط اجازه دارند خود را از چشم استعمارگر ببینند. آنها مجبورند به چیزی تبدیل شوند که میلز (2007) آن را «انسان شناسان سکولار» می نامد، و مجبور می شوند فرهنگ ها، آداب و رسوم و شیوه های تفکر ستمگران خود را مطالعه کنند تا زنده بمانند. فانون (1967) استدلال کرد که افراد تحت ستم نژادی به این باور می رسند که فرهنگ و رنگ پوست آنها پست تر است. میلز (2007) وقتی می نویسد:

“[..] چیزی که رنگین پوستان به سرعت شروع به دیدن می کنند – به یک معنا، اصل معرفتی اساسی معرفت شناسی اجتماعی نژادی که آنها تابع آن هستند – این است که آنها اصلاً قابل مشاهده نیستند. (ص 18).

محرومیت پیامدهای اقتصادی، سیاسی و روانی دارد. فانون (1967) استدلال کرد که تجربه طرد و سرکوب آسیب زا است و می تواند منجر به اقدامات حساس کننده خاصی شود که در آن فرد آسیب دیده شروع به ایجاد آگاهی می کند که می تواند منجر به شکاف ذهن و بدن شود. در اینجا فانون (1967) پیامدهای روانی را برای مردم آشکار می کند که به این ترتیب با «حقارت» مشخص می شود. فانون (1967) به ما توضیحی از آسیب شناسی روانی نژادپرستی و چگونگی تأثیر آن بر رشد و رفاه فردی می دهد. او نشان می دهد که استعمار نه تنها استثمار مردم برای کسب سود یا انباشت سرمایه است، بلکه شامل اقداماتی است که تأثیر روانی بر ستمدیدگان می گذارد و توسعه و تعیین سرنوشت آنها را محدود می کند.

این طرد معرفتی در مرکز فراخوان برای استعمار زدایی از برنامه های درسی روانشناسی است. برخی از نویسندگان استعمارزدایی پیشنهاد می کنند که موسسات دانشگاهی از ساختارها و فرآیندهای متفاوتی برای ورزش استفاده کنند تسلط اروپامحور و کنترلی که اگر بدون چالش رها شود، ممکن است مانعی برای نیازهای آموزشی باشد از نظر تاریخی به حاشیه رانده شده است گروه ها و افراد (آلفرد، 2005؛ هاجز و جوبانپوترا، 2012؛ اسمیت، 2003). این محققان استدلال می کنند که ترویج اولویت های آموزشی گروه های اقلیت مستلزم تحلیل انتقادی ستم و نژادپرستی در دانشگاه به عنوان یک ضرورت است. فعالیت تحلیل انتقادی، موتوآ و سوادنر (2004) استدلال می‌کند تمرکززدایی معرفت شناسی غربی به عنوان فقط سایتی که قدرت ایجاد معنا و توسعه نظریه ها را دارد. با این حال، این تحلیل انتقادی تنها زمانی می تواند انجام شود که استعمار به عنوان یک واقعیت پذیرفته شود. برای این منظور، Mutua & Swadener (2004) پیشنهاد می کنند که لفاظی مداومی وجود دارد که از طریق آن مردم وجود استعمار و تأثیر مستمر آن را بر حاشیه نشینان تاریخی انکار می کنند.

یکی از این تأثیرات، احساس طرد شدن از برنامه درسی دانشگاهی است. Hodges & Jobanputra (2012) تأثیر طرد شدن بر دانشجویان روانشناسی را برجسته می کنند:

«احساس طرد شدن از برنامه درسی، احساس بیگانگی از محیط دانشگاه، و عدم شناسایی هویت های اقلیت گزارش شده در اینجا را می توان به عنوان ابزاری مفهوم سازی کرد که با آن روانشناسی، به عنوان یک رشته، افرادی را که خارج از مردان سفیدپوست قرار می گیرند به حاشیه می برد. …. هنجار وقتی مسائل اقلیت‌ها، برای مثال، در برنامه درسی گنجانده می‌شد، تقریباً همیشه در چارچوب تقاضای بی‌چون و چرا برای توضیح هویت‌ها و شیوه‌های زندگی «متفاوت» ذکر می‌شد. (ص 139).

Hodges و Jobanputra (2012) پیشنهاد می‌کنند که آنچه دانش‌آموزان گزارش می‌کنند را می‌توان به‌عنوان یک فرآیند مشاهده کرد غیبت عادی و حضور پاتولوژیک. این می تواند بازتابی از اروپامداری ریشه دار، هم در روانشناسی به عنوان یک رشته و هم در آموزش دانشگاهی به طور کلی باشد. فوکو (1989) استدلال کرد که دانشگاه یک محیط “خنثی کننده” برای دانشجویان است و محیط امنی را فراهم می کند که از طریق آن همه دانشجویان از نظر اجتماعی و سیاسی ناکارآمد می شوند. هاج و جوبانپوترا (2012) این بحث را با این استدلال گسترش دادند که کنترل ذهن از طریق عادی سازی و طردی که فوکو به آن اشاره می کند در اینجا به روش های بسیار انتخابی تری انجام می شود. هویت های اقلیت آنهایی هستند که در این فرآیند عادی سازی از برنامه های درسی پاک می شوند. در جایی که ذکر شد، آنها از طرق مختلف از طریق فرآیند پذیرفته شده تنظیم می شوند.دیگران’، که در بهترین حالت آنها را مشکل ساز، انگ می کند و/یا آسیب شناسی می کند. آنها خود را به عنوان دانش علمی معرفی می کنند.

ارائه تفاسیر به عنوان دانش علمی می تواند به بازتولید و حفظ ماتریس قدرت استعماری کمک کند و تئو (2010) پیشنهاد می کند که آسیب وارد شده توسط تحقیقات تجربی از طریق تفسیر یافته ها انجام می شود. او استدلال می‌کند که هر تفسیر نظری از یافته‌های پژوهشی که دیگری را غیرانسانی یا مشکل‌ساز می‌کند،خشونت معرفتی‘. بنابراین خشونت معرفتی عبارت است از:

«روشی که در مقالات و کتاب‌های روان‌شناسی به کار می‌رود، زمانی که تفاسیر نظری از نتایج تجربی به‌طور ضمنی، دیگری را پست‌تر یا مشکل‌ساز می‌سازد، علی‌رغم این واقعیت که تفاسیر جایگزین به همان اندازه قابل اجرا بر اساس داده‌ها موجود است». (ص 298).

تئو (2010) به این استدلال که این تفاسیر نظری به عنوان دانش دیگری در کتب و مقالات روانشناسی ارائه شده است، در واقع تفسیری از داده ها بدون معیارهای تعیین شده برای اعتبار هستند. تفسیرهایی که در روانشناسی و سایر نوشته های دانشگاهی به عنوان دانش در می آیند، مانند این ایده که یک قوم یا نژاد خاص از نظر فکری پست تر است، نه تنها یک عمل غیرانسانی است، بلکه یک عمل خشونت آمیز است که پیامدهای گسترده ای برای هر دو گروه نژادی دارد. بنابراین دسته بندی شده و گروه های دیگری که اکنون دیگر را فرودست می بینند.

استعمارزدایی برخی از پرسش‌های حیاتی را مطرح می‌کند که همه در روان‌شناسی را به گفت‌وگو دعوت می‌کند: گفت‌وگویی درباره جایگاه روان‌شناسی در دنیای جهانی‌شده.

درباره نویسنده

Emeka Okoli یک کاندیدای دکترا و مدرس در گروه روانشناسی در NTU است. تمرکز تحقیقاتی او بر روی استعمارزدایی از برنامه های درسی روانشناسی در دانشگاه های غرب است. Emeka مقالات آکادمیک را در کنفرانس های ملی و بین المللی ارائه کرده است و به دلیل کار نوآورانه خود در استعمار زدایی برنامه های درسی روانشناسی مورد تحسین قرار گرفته است. او همچنین در تحقیقات مبتنی بر شواهد با استفاده از کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل‌شده در مورد سازگاری فرهنگی مداخلات روان‌شناختی برای اختلالات روانی مشارکت دارد.

منابع

فانون، اف.، 1967. پوست سیاه، ماسک سفید. برادوی، نیویورک: Grove Press.

Hodges, I. & Jobanputra, S., 2012. ترسیم طرد در روانشناسی دانشجو: به سوی معماری مشترک تجربه دانشجویی اقلیت. که در: تنوع آموزشی: موضوع تفاوت و موضوعات مختلف. بیسینگ استوک: پالگریو، صص 138-158.

ممی، ا.، 1991. استعمارگر و مستعمره. بوستون، MA: Beacon Press.

Mills, CW, 2007. White Ignorance. که در: نژاد و معرفت شناسی جاهلیت. آلبانی: انتشارات دانشگاه ایالتی نیویورک، صص 13-38.

Mutua، K. & Swadener، B.، 2004. تحقیق استعمارزدایی در زمینه بین فرهنگی: روایت های شخصی انتقادی آلبانی، نیویورک: Suny Press.

Ndlovu-Gatsheni، SJ، 2012. استعمار وجود و پدیده خشونت. مجله جوامع در حال توسعه، 28(4)، صص 419-440.

Said, EW, 1993. فرهنگ و امپریالیسم نیویورک: کتاب های قدیمی.

Said, EW, 2003. شرق شناسی. لندن: کتاب های پنگیون.

سانتوس، BS، 2016. معرفت شناسی های جنوب و آینده. از جنوب اروپا، حجم صدا 1ص 17-29.

تئو، تی.، 2010. خشونت معرفتی در علوم اجتماعی تجربی چیست؟ قطب نما روانشناسی اجتماعی و شخصیتی، حجم صدا 45ص 295-303.

اعتبار تصویر


شدت افسردگی قبل و بعد از مهسا امینی

از سال 2019، تست افسردگی بک به عنوان تست افسردگی سیمیاروم ترجمه و استفاده شده است. گزارش‌هایی که از شرکت‌کنندگان و نتایج آزمایش‌ها در دو سال گذشته دریافت کرده‌ایم، در واقع تأییدی است بر میزان جدی درگیر شدن جامعه درگیر افسردگی.

اما با توجه به حوادث اخیر و تحولات اجتماعی شهریور 1401، شدت افسردگی ما چقدر تغییر کرده است؟ آیا افسردگی ما بر حرکت اجتماعی تأثیر دارد یا حرکت اجتماعی می تواند بر شدت افسردگی در جامعه ما تأثیر بگذارد؟

با توجه به اینکه تا به امروز حدود 65 هزار نفر در آزمون بک تست شرکت کرده اند و معمولا در تست های روانشناسی حتی 1000 نفر می توانند نمونه خوبی از یک جمعیت بزرگ باشند، تصمیم گرفتیم در بازه های زمانی تحلیل جامعی از پشت تست انجام دهیم. قبل و بعد از حادثه #مهسا_امینی .

برای تعیین وضعیت مشابه از نظر مقایسه، تعداد 15000 نفری که بعد از شهریور 1401 در آزمون شرکت کردند با 15000 نفری که یک ماه قبل از آن در آزمون شرکت کردند را در نظر بگیرید.

تست افسردگی بک (BDI-II) همدیگر را بهتر بشناسید!

پرسشنامه افسردگی بک یک پرسشنامه چند گزینه ای 21 سوالی است که یکی از پرکاربردترین آزمون های روانسنجی است که برای سنجش شدت افسردگی استفاده می شود. این پرسشنامه اولین بار در سال 1961 توسط آرون تمکین بک، روانشناس معروف در زمینه روان درمانی شناختی-رفتاری منتشر شد و نسخه فعلی آن برای افراد بالای 13 سال مناسب است.

تست افسردگی بک موارد مرتبط با علائم افسردگی مانند ناامیدی و تحریک پذیری، شناخت هایی مانند گناه یا احساس تنبیه، و علائم فیزیکی مانند خستگی، کاهش وزن و عدم علاقه به رابطه جنسی را در هفته گذشته بررسی می کند و به شرکت کنندگان می دهد امتیاز از 0 تا 63 می رسد و در نتیجه سطح مشارکت شرکت کنندگان افسرده به چهار دسته بدون افسردگی، افسردگی خفیف، افسردگی متوسط ​​و افسردگی شدید طبقه بندی می شود.

نتیجه تست پشت قبل از حادثه #مهسا_امینی

این آزمون در تاریخ 26 خرداد لغایت 26 شهریور 1401 بین 15945 نفر انجام شد و نتایج داده ها با حفظ حریم خصوصی شرکت کنندگان به شرح زیر است:

24.83 درصد افسردگی ندارند

15.24% افسردگی خفیف

22.64 درصد افسردگی متوسط

37.29% افسردگی اساسی

نتایج بک تست بعد از 120 روز پس از #مهسا_امینی

نتایج از 26 سپتامبر تا 26 ژانویه 1401 در میان 15381 مخاطب محافظت شده از حریم خصوصی به شرح زیر است:

20.42 درصد افسردگی ندارند

15.55% افسردگی خفیف

23.97 درصد افسردگی متوسط

40.06% افسردگی اساسی

در مجموع نتایج هر دو گروه متأسفانه نشان داد که تعداد زیادی از افراد در افسردگی شدید شرکت می کنند و این میزان افسردگی در بین شرکت کنندگان بیش از سایرین دیده می شود.

مقایسه نمره کل

تفاوت این دو سری از نتایج چه بود؟

4.41 درصد از گروه بدون افسردگی نسبت به سری قبل کاهش یافته اند.

0.31 درصد به گروه افسردگی خفیف نسبت به سری قبلی اضافه شده است.

1.33 درصد در گروه افسردگی متوسط نسبت به سری قبلی اضافه شده است.

2.77 درصد در گروه افسردگی شدید نسبت به سری قبلی اضافه شده است.

به طور کلی می توان از جمع نتیجه گرفت غیبت افسردگی کاهش یافته و به افسردگی خفیف تا شدید اضافه شده است. اما آیا این نتیجه گیری کافی است؟ بهتر است بررسی کنیم که با توجه به 21 سوال مطرح شده در آزمون قبلی، کدام نشانه های افسردگی در بین ما افزایش یافته و کدام یک کاهش یافته است و این می تواند دیدگاه بهتری در مورد تاثیر اتفاقات اخیر در کشور بر ایرانیان اطراف ارائه دهد. جهان، ایجاد کنید.

سوالات و پاسخ های آزمون به ما چه می گویند؟

جالب است که در برخی مسائل نسبت به دوره قبل تفاوت های چشمگیری داریم. گزارش تغییر وضعیت برای 21 سوال (آنهایی که تغییرات قابل توجهی دارند) به شرح زیر است:

انتظار مجازات

من احساس می کنم که 6.21 درصد بیشتر از قبل انتخاب شدند و این نشان می دهد که ما غرق در افکاری هستیم که فکر می کنیم باید مجازات شویم.

تغییر در اشتها

اشتها تغییر نکرد، با کاهش 5.04 درصدی در گروه دوم، که نشان می دهد تغییر اشتها در رویدادهای اخیر مشکلی است که بسیاری از ما تجربه کرده ایم.

احساس گناه میکنم

من احساس گناه خاصی نمی کنم، 5.91 درصد کاهش دارد که نشان می دهد بیشتر از قبل احساس گناه می کنیم و خود را مقصر می دانیم.

مشکلات توجه و تمرکز

من نمی توانم به خوبی در گذشته تمرکز کنم 4.64٪ انتخابی تر از گذشته.

این به این معنی است که تمرکز مردم توسط رویدادهای اخیر تحریک می شود.

سرزنش خود

انتخاب گزینه “من خودم را برای هر اتفاق بدی سرزنش می کنم” 4.35٪ افزایش می یابد، به ما اندازه ای از سرزنش خود را می دهد.

دارم گریه میکنم

من برای هر چیز کوچک 4.22 درصد بیشتر از قبل گریه می کنم و بیش از قبل از انتخاب 5.60 درصد کمتر گریه نمی کنم که نشان می دهد در روزهای اخیر بیشتر از قبل گریه کرده ایم.

اضطراب

من بیش از حد معمول بی قرار و تحریک پذیر نیستم 3.61 درصد کمتر از قبل انتخاب شده اند و این نشان می دهد که ما افراد بی قرار تر شده ایم و شاید هر چیز کوچکی بتواند احساسات ما را تحریک کند.

علاقه شخصی

من 3.96 درصد بیشتر از انتخاب قبلی اعتمادم را از دست دادم که نشان از کاهش اعتماد به نفس ما دارد.

غمگینی

من خیلی ناراحتم، طاقت ندارم، 2.51 درصد افزایش یافته است که نشان می دهد هر دو غمگین هستیم و دیگر نمی توانیم غمگین بودن را تحمل کنیم.

افکار خودکشی

جالب اینجاست که «اصلاً به صدمه زدن به خودم فکر نمی‌کنم» 3.01 درصد افزایش یافته است که نشان می‌دهد این روزها افکار خودکشی و خودآزاری کاهش یافته است.

نتیجه:

از آنچه می خوانیم می توان نتیجه گرفت که مشکلات تمرکز، تغییر اشتها، گریه بیش از حد، اضطراب و تحریک پذیری، از دست دادن اعتماد به نفس، سرزنش خود، احساس تنبیه، احساس گناه و احساس غم در روزهای اخیر. ما را بیش از گذشته درگیر می کند. اما تمایل به آسیب رساندن به خودمان کاهش یافته است.

مسلماً جامعه ما به سمتی رفته است که ممکن است در مورد برخی از ویژگی های مربوط به زندگی احساس بدتری داشته باشیم. اما چیزی در ما کمی قوی‌تر از قبل است که نمی‌خواهیم به هر دلیلی آسیب ببینیم یا صدمه ببینیم و آن چیزی نیست جز هاله‌ای از امید.

زنان تأثیرگذار در روانشناسی

مقاله چه قدر برای شما مفید بود؟

روانشناسی مدتهاست که خود را مرهون تلاشهای افرادی مانند زیگموند فروید، اسکینر، جان واتسون و دیگر متفکران می دانسته و بارها این را بیان کرده است. در این میان متاسفانه نقش مهم روانشناسان زن مغفول مانده است. این در حالی است که زنان زیادی بودند که سهم مهمی در توسعه این علم داشتند و به شکل گیری رشته روانشناسی کمک کردند.

جایگاه زن در روانشناسی

اگر تاریخ شکل گیری علم روانشناسی را مطالعه کنید، احتمالاً این سوال برای شما پیش خواهد آمد که آیا همه روانشناسان اولیه و تأثیرگذار مرد بودند؟ تعداد زیاد متفکران مرد در فهرست پیشگامان مهم روانشناسی اولیه قطعاً این را نشان می دهد. واقعیت این است که زنان از ابتدای پیدایش روانشناسی درگیر آن بوده اند. برآوردها نشان می دهد که در اوایل دهه 1900، تقریباً 12 درصد از روانشناسان در ایالات متحده زن بودند.

با این حال، بسیاری از این زنان پیشگام در روانشناسی با تبعیض، موانع و سختی های قابل توجهی مواجه بودند. بسیاری از آنها اجازه نداشتند با مردان درس بخوانند، از مدرک تحصیلی که به سختی به دست آورده بودند محروم شدند، یا در تصدی پست های مهم دانشگاهی که به آنها امکان تحقیق و انتشار را می داد، مشکل داشتند.

بنابراین، زنانی که در این مسیر دشوار برای پیشرفت روانشناسی استقامت دارند، شایسته تقدیر و پیشگامی و تلاش هستند. اسامی ذکر شده در این مقاله تنها تعدادی از زنانی است که در رشد و توسعه روانشناسی نقش داشته اند.

آنا فروید

وقتی فروید را می شنوید، زیگموند فروید احتمالاً اولین کسی است که به ذهن می رسد. با این حال، آنا فروید، دختر زیگموند فروید مشهور، در نوع خود یک روانشناس مشهور و تأثیرگذار بود. آنا فروید نه تنها ایده های پدرش را گسترش داد، بلکه به توسعه روان درمانی کودک کمک کرد و الهام بخش متفکران دیگری مانند اریک اریکسون شد. از دستاوردهای وی می توان به معرفی مفهوم مکانیسم های دفاعی و گسترش علاقه به حوزه روانشناسی کودک اشاره کرد.

مری ویتون کالکینز

او در هاروارد تحصیل کرد، اگرچه پذیرش رسمی او هرگز تایید نشد. او نزد برخی از برجسته ترین متفکران آن زمان از جمله ویلیام جیمز و هوگو مونستربرگ تحصیل کرد و تمامی الزامات و پیش نیازهای دکترا را تکمیل کرد. با این حال، هاروارد از اعطای مدرک به او خودداری کرد زیرا او یک زن بود.

با این وجود، کالکینز اولین رئیس زن انجمن روانشناسی آمریکا شد. او در طول زندگی حرفه‌ای خود بیش از صد مقاله درباره موضوعات روان‌شناختی نوشت، تکنیک جفت‌های انجمنی را اختراع کرد و به‌خاطر کارش بر روی نظریه روان‌شناسی (خود) شهرت داشت. اگرچه هاروارد از اعطای مدرک به او خودداری کرد، اما این مانع از آن نشد که کالکینز روانشناس شود.

مری اینسورث

مری آینزورث یکی از مهمترین روانشناسان در زمینه روانشناسی رشد بود. تحقیقات او اهمیت دلبستگی سالم را در دوران کودکی نشان داد و او پیشگام استفاده از تکنیکی به نام ارزیابی «موقعیت ناآشنا» بود.

آینزورث در مطالعه خود در مورد دلبستگی و تعامل مادر و کودک، مادر و کودک را در اتاقی ناآشنا قرار می دهد. سپس محققان واکنش های کودک را در موقعیت های مختلف از جمله ورود غریبه به اتاق، تنها ماندن با غریبه و بازگشت مادر به اتاق مشاهده کردند. کار پیشگامانه Ainsworth تأثیر عمده ای بر درک ما از سبک های دلبستگی و تأثیر این سبک ها بر رفتار ما در آینده داشته است.

لتا استتر هالینگورث

لتا استتر هالینگ‌ورث پیشگام در روان‌شناسی در ایالات متحده بود که با ادوارد ثورندایک کار می‌کرد و به دلیل تحقیقاتش در مورد هوش و کودکان با استعداد به شهرت رسید.

یکی دیگر از کارهای مهم او، تحقیقات او در زمینه روانشناسی زنان است. در آن زمان اعتقاد بر این بود که زنان از نظر عقلی پایین تر از مردان هستند و در دوران قاعدگی به آنها احترام زیادی نمی گذاشتند. هالینگ ورث این فرضیات را به چالش کشید و تحقیقات او نشان داد که زنان به اندازه مردان باهوش و توانا هستند و ربطی به روزهای ماه ندارد.

وقتی موانع تحقیق او در مورد تبعیض جنسیتی و عمر کوتاه او را در نظر بگیریم، عظمت دستاوردهای او آشکارتر می شود.

کارن هورن

کارن هورنای یک روانشناس مشهور نئو فرویدی بود که به خاطر نظریه هایش در مورد روانشناسی زنان شهرت داشت. در حالی که فروید پیشنهاد کرد که زنان به آلت مردانه حسادت می کنند، هورنای با ارائه نظریه «حسادت مردان به رحم زنان» پاسخ داد و اظهار داشت که اعمال مردان به دلیل نیاز به جبران این واقعیت است که آنها نمی توانند بچه دار شوند. هورنای معتقد بود که تمام رفتارهای مردان با هدف سرکوب زنان، جلوگیری از پیشرفت و تبعیض جنسیتی ناشی از همین حسادت رحم است.

رد صریح عقاید فروید، جامعه علمی را به توجه بیشتر به روانشناسی زنان سوق داد. نظریه او در مورد نیازهای روان رنجور و اعتقاد او به اینکه افراد می توانند نقش مهمی در سلامت روان خود ایفا کنند از دیگر کمک ها به حوزه روانشناسی است.

ملانی کلاین

بازی درمانی تکنیک محبوبی است که به کودکان کمک می کند احساسات و تجربیات خود را به روشی طبیعی و مفید بیان کنند. ملانی کلاین، روانکاو، در توسعه این تکنیک که امروزه به طور گسترده استفاده می شود، کمک کرد. او در حین کار با کودکان متوجه شد که آنها اغلب از بازی به عنوان یکی از وسایل ارتباطی اصلی استفاده می کنند.

از آنجایی که کودکان خردسال قادر به اجرای برخی از تکنیک های معمول فرویدی مانند تداعی آزاد نیستند، کلاین از بازی درمانی به عنوان راهی برای کشف احساسات، اضطراب ها و تجربیات ناخودآگاه کودکان استفاده می کند. تحقیقات کلاین منجر به اختلاف نظر عمده با آنا فروید شد که معتقد بود کودکان کوچکتر را نمی توان روانکاوی کرد. برعکس، کلاین معتقد است که روانکاوی رفتار کودک در حین بازی به درمانگر اجازه می دهد تا تأثیر اضطراب های مختلف را بر رشد خود و سوپرایگو بررسی کند. امروزه از روانکاوی بالینی به عنوان یکی از مکاتب فکری اصلی در حوزه روانکاوی یاد می شود.

مامی فیپس کلارک

حتی اگر در کتاب ها با نام او برخورد کرده باشید، فقط یک ذکر گذرا است. این مایه تاسف است زیرا او کمک زیادی به پیشرفت علم روانشناسی کرد، از جمله توسعه آزمون عروسک کلارک، تحقیقات او در مورد نژاد، و نقش او در پرونده معروف براون علیه هیئت آموزش در سال 1954.

کلارک اولین زن سیاه پوستی بود که از دانشگاه کلمبیا مدرک گرفت. با وجود تعصب قابل توجه به دلیل نژاد و جنسیت، کلارک به یک روانشناس تأثیرگذار تبدیل شد و تحقیقات او در مورد هویت نژادی و عزت نفس راه را برای تحقیقات آینده در مورد عزت نفس در میان اقلیت ها هموار کرد.

کریستین لاد فرانکلین

نقش کریستین لاد فرانکلین به عنوان یک زن پیشرو در روانشناسی از سنین پایین آغاز شد، زیرا هم مادر و هم عمه او از مدافعان سرسخت حقوق زنان بودند. این تأثیر اولیه نه تنها دلیل موفقیت او در برابر همه مخالفت ها بود، بلکه الهام بخش کارهای بعدی او در دفاع از حقوق زنان در دانشگاه نیز بود.

لاد فرانکلین علایق مختلفی از جمله روانشناسی، منطق، ریاضیات، فیزیک و نجوم داشت. او یکی از روانشناسان برجسته آن سال ها به نام ادوارد تیچنر را به دلیل مخالفتش با حضور زنان در گروه تحقیقاتی به چالش کشید و نظریه ای تاثیرگذار در زمینه بینایی رنگ ارائه کرد.

لاد فرانکلین در دانشگاه جان هاپکینز تحصیل کرد و پایان نامه ای با عنوان جبر منطق نوشت. با این حال، در آن زمان، دانشکده به زنان اجازه دریافت دکترا را نمی داد. او مدتی را در آلمان گذراند و با هرمان فون هلمهولتز و آرتور کونیگ به مطالعه بینایی رنگ پرداخت. در نهایت، او نظریه هلمهولتز در مورد بینایی رنگ را رد کرد و آن را با نظریه خود جایگزین کرد. سرانجام، در سال 1926، تقریباً 44 سال پس از اتمام پایان نامه، دانشگاه جانز هاپکینز دکترای قانونی خود را به او اعطا کرد. امروزه، او را به خاطر تحقیقاتش در روانشناسی و تأثیرش به عنوان یک زن پیشرو در زمینه ای که زمانی تحت سلطه مردان بود، به یاد می آورند.

مارگارت فلوی واشبرن

او اولین زنی است که دکترای روانشناسی گرفت. او تحصیلات تکمیلی خود را زیر نظر ادوارد تیچنر گذراند و اولین دانشجوی کارشناسی ارشد او بود. مانند بسیاری از زنان این لیست، او کار خود را در روانشناسی در زمانی آغاز کرد که زنان اغلب بر اساس جنسیتشان از تحصیل در دانشگاه محروم می شدند. با این وجود، او به یک محقق، نویسنده و مدرس محترم تبدیل شد. علایق اصلی تحقیقاتی او در شناخت حیوانات و فرآیندهای فیزیولوژیکی پایه بوده است. واشبرن تأثیر قابل توجهی در زمینه روانشناسی تطبیقی ​​داشت و نظریه حرکتی شناخت را مطرح کرد که نشان می داد حرکات بدن بر تفکر تأثیر می گذارد.

النور مک کوب

نام Eleanor McCobe احتمالا برای هر کسی که تا به حال در زمینه روانشناسی رشد تحصیل کرده است آشنا است. تحقیقات پیشگام او در روانشناسی تفاوت های جنسی، نقش مهمی در درک کنونی ما از جامعه پذیری، تأثیرات بیولوژیکی بر تفاوت های جنسی، و نقش های جنسیتی ایفا کرده است.

او اولین زنی بود که ریاست دپارتمان روانشناسی استنفورد را بر عهده گرفت و به قول خودش اولین زنی بود که با کت و شلوار در استنفورد سخنرانی کرد. او همچنین به عنوان استاد ممتاز در استنفورد خدمت کرد و جوایز متعددی را برای تحقیقات خود دریافت کرد. جایزه کتاب مک کوب به افتخار او نامگذاری شده است.

مشخصات دادستان

اگر فکر می کنید زنان تأثیرگذار در روانشناسی به این فهرست و البته فقط زنان خارجی محدود می شوند، در اشتباهید. در میان زنان تاثیرگذار نام یک روانشناس زن ایرانی نیز می درخشد. پریرخ دادستان یکی از بنیانگذاران روانشناسی نوین در ایران است و به عنوان مادر روانشناسی در ایران شناخته می شود. حوزه تحقیقاتی او روانشناسی رشد و روانشناسی بالینی است و تحصیلات خود را در این زمینه زیر نظر ژان پیاژه به پایان رساند.

دادستان در سال 1312 در تهران متولد شد و در 16 سالگی با بورسیه دانشجویی به ژنو رفت. او در طول تحصیل، ارزش خود را به قدری ثابت کرد که توانست ژان پیاژه را متقاعد کند که راهنمایی او را برای پایان نامه دکترا بپذیرد. این همکاری و اطمینان پیاژه به دکتر دوسادستان چنان بود که مسئولیت مدیریت مرکز دانش نیویورک به او پیشنهاد شد. اما دکتر دوسادستان پس از اخذ مدرک دکترا خدمت به کشور را ترجیح داد و به وطن بازگشت. دکتر دادستان دارای تالیفات بین المللی فراوانی در زمینه تبیین رشد روانشناسی آسیب شناسی بوده و خدمات شایانی به پیشرفت روانشناسی در کشور داشته است. وی در سال ۱۳۸۸ بر اثر سرطان در تهران درگذشت.

همانطور که می بینید، بسیاری از زنان سهم مهمی در شکل گیری و توسعه اولیه روانشناسی به عنوان یک علم داشتند. در حالی که زمانی حضور زنان در روانشناسی در اقلیت بود، امروزه این نسبت به شدت تغییر کرده است. طبق گزارشی در سال 2017، زنان بیش از نیمی از اعضای انجمن روانشناسی آمریکا را تشکیل می دهند و 75 درصد دانشجویان روانشناسی را زنان تشکیل می دهند. امیدواریم راه منتهی به سلامت جسم و روان انسان هموار شود.

منبع

مترجم: سعیده بریانیان

تاثیر آلودگی هوا بر سلامت روان


در خانه » عمومی » تاثیر آلودگی هوا بر سلامت روان


ابرهای خاکستری بر فراز شهرها فقط چیزی در دوردست نیستند، بلکه مستقیماً بر آگاهی ما تأثیر می گذارند. تا به حال
تحقیقات زیادی در مورد اثرات آلودگی هوا بر بیماری های قلبی عروقی و تنفسی انجام شده و نتایج آن منتشر شده است.
بانک جهانی تخمین زده است که آلودگی هوا سالانه 5 تریلیون دلار برای اقتصاد جهانی هزینه دارد، اما این تنها شامل این موارد می شود
این به قلب و ریه ها آسیب می رساند. تأثیر آلودگی هوا بر سلامت روان به خوبی بررسی نشده است
F. شواهد اکنون نشان می دهد که سطوح بالای آلاینده های هوا برای مغز ما مضر است.

خسارات ناشی از آلودگی هوا

در دهه گذشته، محققان دریافته اند که آلودگی هوا می تواند توانایی شناختی را در کودکان و کاهش شناختی را در بزرگسالان مختل کند.
باعث تسریع و ایجاد بیماری هایی مانند افسردگی می شود.

قلبی عروقی

بیشتر تحقیقات در مورد آلودگی هوا بر روی نوعی از آلاینده به نام ذرات معلق تولید شده توسط نیروگاه ها متمرکز شده است.
کارخانه ها ماشین و کامیون تولید می کنند. به دلیل اثرات شناخته شده قلبی عروقی، ذرات معلق یکی از شش مورد است
این آلاینده اصلی است که آژانس حفاظت از محیط زیست (EPA) استانداردهای کیفیت هوا را برای آن تعیین می کند.

سیستم شناختی

اکنون به نظر می رسد که اثرات مضر ذرات معلق فراتر از آسیب عروقی است. تحقیقات نشان می دهد که زنان مسن
افرادی که در معرض سطوح بالایی از آلاینده ها بودند، نسبت به سایر زنان هم سن، کاهش شناختی بیشتری نشان دادند.
آنها تجربه می کنند.

سیستم دفاعی

مطالعات روی حیوانات و بدن انسان نشان می دهد که ذرات کوچکتر به راحتی می توانند به سیستم دفاعی بدن نفوذ کنند.
این ذرات می توانند از ریه ها وارد خون شوند و در برخی موارد از آکسون عصب بویایی به سمت مغز حرکت کنند.

سلامت کودکان

تحقیقات اثرات آلودگی هوا بر توانایی های شناختی کودکان را بررسی می کند. در یکی از این مطالعات،
بیش از 200 کودک بوستون از بدو تولد تا میانگین سنی 10 سال مورد مطالعه قرار گرفتند. آنها این احتمال را کشف کردند
بروز مشکلات توجه و علائم اضطراب و افسردگی در کودکانی که بیشتر در معرض آلاینده‌ها هستند.
آنها به عنوان هیدروکربن های آروماتیک چند حلقه ای طبقه بندی می شوند.

سلامت روان

مطالعات اخیر افزایش آلودگی هوا را با افزایش خودکشی مرتبط دانسته و نشان می دهد که بزرگ شدن در مناطق آلوده خطر ابتلا به اختلالات روانی را افزایش می دهد. مطالعات کمی ارتباط بین افسردگی و آلودگی هوا را بررسی کرده اند. مطالعه ای که توسط محققان پرتغالی انجام شد، رابطه بین سلامت روان و زندگی در مناطق صنعتی را بررسی کرد. آنها دریافتند افرادی که در مناطقی با سطوح بالاتر آلودگی هوا زندگی می کنند، در آزمون های اضطراب و افسردگی نمره بالاتری کسب کردند (مجله روانشناسی محیطی، 2011).

عصب شناسی

تصویربرداری رزونانس مغناطیسی نشان داد که کودکان در معرض آلودگی های شهری مانند
آنها به طور قابل توجهی بیشتر در معرض التهاب مغز و بافت آسیب دیده در قشر پیشانی قرار دارند. نتایج نشان می دهد که التهاب
عصب سد خونی مغزی را مختل می کند و یک عامل کلیدی در بسیاری از بیماری های سیستم عصبی مرکزی است.
بیماری آلزایمر و بیماری پارکینسون. با این حال، این فقط مربوط به سن این کودکان نیست. اما آنها در داخل
آزمون های حافظه، شناخت و هوش نیز امتیاز کمتری کسب کردند.

تغییرات در مغز

واضح است که آلودگی هوا بر مغز تأثیر می گذارد، اما بسیاری از سؤالات بی پاسخ مانده اند. در یکی از مطالعات انجام شده
این موش ها در دانشگاه ایالتی اوهایو، پنج بار در هفته و هشت ساعت در روز در معرض سطوح بالای آلودگی قرار گرفتند.
آنها ذرات ریز را در هوا قرار می دهند تا شرایط زندگی یک فرد در مرکز شهر را شبیه سازی کنند. پس از 10 ماه، نتایج این را نشان داد
موش هایی که در معرض هوای آلوده قرار گرفتند برای یادگیری یک کار دشوار زمان بیشتری طول کشید
موش هایی که آلودگی را استنشاق نکردند اشتباهات بیشتری مرتکب شدند.

این مطالعه همچنین نشان داد که موش‌هایی که در معرض این آلاینده قرار گرفتند، علائم افسردگی جوندگان را نشان دادند. این
موش‌ها علائمی شبیه افسردگی نشان دادند، بنابراین در آزمایش شنای اجباری، این موش‌ها زودتر از بقیه عمل کردند.
آنها شنا را متوقف می کنند و آب شیرین می نوشند که معمولاً دوست دارند. هر دو رفتار
با داروهای ضد افسردگی قابل اصلاح است.


نتایج این مطالعه نشان می دهد که مغز موش هایی که در معرض هوای کثیف قرار گرفته اند متفاوت است. سطح سیتوکین
(مولکول های سیگنالی که پاسخ التهابی بدن را تنظیم می کنند.) در مغز این موش ها بیشتر بود. این یافته اصلا
این تعجب آور نبود، زیرا مطالعات قبلی در مورد اثرات قلبی عروقی آلودگی هوا التهاب سیستمیک گسترده در موش ها را نشان داده است.
این نشان می داد که آنها در معرض آلودگی قرار دارند.
همچنین تغییرات فیزیکی در نورون‌های هیپوکامپ موش‌ها یافت شد، ناحیه‌ای که نقش مهمی در حافظه فضایی بازی می‌کند.
بلند شد این موش‌ها خارهای کمتری در نوک نورون‌های آن ناحیه از مغز داشتند. بنابراین پیچیدگی دندریتی کمتری دارند و
این معمولا با حافظه ضعیف تر همراه است.

تا به امروز، سازمان های بین المللی محیط زیست، تحقیقات روانشناختی را در ارزیابی استانداردهای خود گنجانده اند
با این حال، شواهد کلی تحقیق نشان می دهد که چنین تغییری در رویکردها و استانداردها ضروری است
و. خبر خوب این است که تأثیرات ذهنی و شناختی آلودگی هوا بالاخره مورد توجه جامعه پژوهشی سلامت روان قرار گرفته است.
و تلاش های زیادی برای وادار کردن دولت ها به رعایت استانداردهای زیست محیطی صورت می گیرد. تا به امروز
استفاده از ماسک های مخصوص و نصب سیستم های فیلترینگ مخصوص مطابق با سازمان های مسئول را فراموش نکنید
از خانه ها و ادارات خود محافظت کنید یا به شهرهایی که آلودگی هوای کمتری دارند نقل مکان کنید.
منبع

مترجم: سعیده بریانیان

پنج نکته برای حفظ سرعت در طول سال تحصیلی – روانشناسی در دانشگاه ناتینگهام ترنت

مقدمه

به ترم دوم خوش آمدید. امیدوارم در تعطیلات زمستانی استراحت خوبی داشته باشید و سرحال و سرحال باشید و آماده شروع دوباره مطالعه باشید. اگر احساس شادابی می کنید، به این دلیل است که یک وقفه قابل توجه از کار به شما امکان می دهد ریکاوری و تجدید قوا کنید. به عنوان مثال، دی بلوم و همکارانش دریافتند که تعطیلات تأثیر قابل توجهی بر کاهش خستگی ناشی از کار دارد و مزایای استراحت را نشان می دهد. با این حال، آنها همچنین نشان داده اند که عمر کوتاهی دارند، بنابراین بهبودی روزانه ممکن است راه بهتری برای مدیریت خستگی ناشی از کار شما باشد. به همین دلیل است که در زیر پنج نکته را بر اساس تجربه بازیابی Sonnentag و Fritz (2007) به اشتراک می‌گذارم تا به شما کمک کند تا بازیابی یادگیری خود را بهبود ببخشید، که همچنین می‌تواند تأثیر مثبتی بر بهره‌وری و رفاه شما داشته باشد.

1. زمان از کار افتادگی خود را کنترل کنید

اول از همه، مهم است که زمان غیر کاری خود را کنترل کنید. این می تواند از نظر برنامه ریزی برای استراحت در برنامه مطالعه شما باشد، یا می تواند از نظر نحوه گذراندن زمان غیر کاری خود باشد. هر چه بیشتر احساس کنترل داشته باشید، انرژی کمتری را صرف ایجاد تعادل در تمام نقش های خود (مانند کار، مطالعه، مراقبت، اجتماعی و غیره) خواهید کرد. این به شما کمک می کند تا تجربه بهبودی مثبت تری داشته باشید، اما همچنین می تواند شما را کارآمدتر کند زیرا انرژی بیشتری برای تکمیل وظایف خود خواهید داشت.

2. کاری را انجام دهید که ذهن یا مهارت های شما را توسعه دهد

Sonnentag و Fritz (2007) به فعالیت های خارج از کار که ذهن و مهارت های شما را توسعه می دهند به عنوان تسلط اشاره می کنند. این در مورد تکمیل وظایفی است که شامل تمرکز است، اما همچنین به شما امکان پیشرفت می دهد. این می تواند چیزی شبیه (اما نه محدود به) یادگیری یک زبان جدید، نواختن یک ساز، رقابت در یک ورزش یا بافتنی باشد. این فعالیت‌ها به ایجاد منابع شما مانند خودکارآمدی کمک می‌کنند، اما از منابع شناختی متفاوتی نسبت به آنچه در محل کار استفاده می‌شوند، استفاده می‌کنند و به شما امکان می‌دهند بهبود پیدا کنید. هرچه این فعالیت با کار/تحصیل شما متفاوت تر باشد، بهتر است. به یاد داشته باشید، این می تواند هر چیزی باشد تا زمانی که به شما نیاز دارد تا برای تکمیل آن کار تمرکز کنید، و همچنین به شما امکان می دهد توانایی خود را برای تکمیل آن کار توسعه و اصلاح کنید.

3. کاری جذاب انجام دهید

مهم است که به وظایف کاری خارج از ساعات کاری فکر نکنید، که به شما امکان می دهد از نظر روانی از مطالعه و کار جدا شوید. این ممکن است شامل درگیر شدن در فعالیتی باشد که توجه شما را به خود جلب می کند و جایی برای فکر کردن در مورد کار یا تحصیلتان باقی نمی گذارد. این بدان معنی است که شما از منابع مختلفی استفاده می کنید و به منابع کاری و تحصیلی خود اجازه می دهید دوباره پر شوند. برخلاف تسلط، این نیازی به توسعه یا پیشرفت ندارد، به عنوان مثال، یک فیلم یا کتاب جذاب به شما کمک می کند تا خود را از کار خود جدا کنید و دیگر به آن فکر نکنید. به این فکر کنید که چه چیزی علاقه شما را جلب می کند و توجه شما را به خود جلب می کند تا افکار شما را در مورد کار مسدود کند. ممکن است برخی از شما برای جلوگیری از کار سخت‌تر از دیگران کار کنید. این خوب است زیرا هر کس متفاوت است. فقط سعی کنید استراتژی مناسب خود را پیدا کنید.

4. از نظر فیزیکی کار خود را کنار بگذارید

در یک دنیای ایده آل، فضایی خواهید داشت که می توانید در آن کار کنید که از نظر فیزیکی جدا از جایی است که زمان غیر کاری خود را سپری می کنید. به عنوان مثال می توان یک فضای اداری، کار در کتابخانه، یا حتی در اتاقی متفاوت از جایی که زمان غیر کاری خود را سپری می کنید، باشد. در صورت امکان، از کار کردن در اتاق خواب خود اجتناب کنید زیرا این کار باعث به اشتراک گذاشتن فضای کار و فضای بازیابی شما می شود. بهرحال همیشه این امکان پذیر نیست. بهترین کار بعدی این است که به صورت فیزیکی کار خود را کنار بگذارید، مثلاً لپ تاپ خود را بسته بندی کنید یا میز خود را بپوشانید تا هیچ نشانه بصری برای کار نداشته باشید. این به شما این امکان را می دهد که از نظر فیزیکی از کار خود جدا شوید که به نوبه خود جدایی روانی شما را از کارتان حفظ می کند. از نظر فنی، این باید نکته 3.b باشد)، زیرا اشکال روانی و فیزیکی همان مفهوم جداشدگی هستند.

5. کاری را انجام دهید که از آن لذت می برید

یک عبارت رایج وجود دارد که نشان می دهد انجام کاری متفاوت به خوبی بهبودی است (تنوع به خوبی استراحت است). با این حال، در حالی که عنصری از حقیقت در آن وجود دارد، این کاملاً صادق نیست. Sonnentag و Fritz (2007) بر اهمیت لذت هنگام درگیر شدن در فعالیت های غیر کاری تأکید می کنند. همانطور که نکات بالا را در نظر می گیرید، از خود بپرسید “آیا از این زمان لذت خواهم برد؟” تا به شما در برنامه ریزی فعالیت های بهبودی کمک کند. اگر از زمان دوری از کار لذت نمی برید، اگر به فکر بهبودی هستید، ممکن است بهترین راه برای صرف آن نباشد!

امتیاز: در طبیعت بیرون بروید

می دانم که پنج نکته را گفتم، پس این یکی را یک امتیاز در نظر بگیرید! درگیر شدن با طبیعت فواید بسیاری برای سلامتی و تندرستی شما از جمله بهبودی دارد. به عنوان مثال، اولریش (1984) دریافت که بیماران بیمارستانی که از طریق پنجره به باغ‌ها می‌نگرند، نسبت به بیمارانی که دید ندارند، سریع‌تر بهبود می‌یابند، و این مزایا به دلیل فرصت دیدن طبیعت بیرون است. نظریه های زیادی در مورد اینکه چرا افراد از تعامل با طبیعت سود می برند وجود دارد، اما مرتبط ترین آنها با این مقاله نظریه بازیابی توجه کاپلان و کاپلان (1989) است. آنها استدلال می کنند که شما هنگام کار از توجه مستقیم (یا داوطلبانه) استفاده می کنید (یعنی تمرکز خود را هدایت می کنید)، اما در طبیعت از توجه غیرفعال (یا غیر ارادی) خود برای گرفتن صحنه های طبیعی بدون جهت دادن بیش از حد تمرکز استفاده می کنید. از آنجایی که شما در درجه اول از توجه غیر ارادی خود استفاده می کنید، این به منابع توجه هدایت شده شما امکان می دهد دوباره پر شوند. صرف نظر از دلیل مفید بودن طبیعت، به طور گسترده پذیرفته شده است که درگیر شدن در طبیعت اثرات مثبت و ترمیمی دارد. رفتن به تماشای پرنده یا قدم زدن در پارک یا حتی نشستن در باغ همگی تأثیر مفیدی در بهبودی شما خواهند داشت.

نتیجه

همه ما ممکن است زمانی که احساس خستگی می کنیم و به استراحت نیاز داریم فکر کنیم “من به استراحت نیاز دارم”، اما همانطور که می بینید، بهبودی روزانه چیزی است که به شما در مدیریت خستگی ناشی از کار کمک می کند. زمان غیر کاری خود را کنترل کنید تا کاری را انجام دهید که از آن لذت می برید. هرچه جذاب‌تر باشد، بهتر به شما امکان می‌دهد تا خود را از تحصیل جدا کنید. افزودن فعالیتی که به شما در ایجاد خودکارآمدی و عزت نفس کمک می کند نیز مفید خواهد بود. اگر این یک گزینه نیست، یک فضای سبز کوچک پیدا کنید که بتوانید برای بهبودی خود کمی وقت بگذارید. شرکت در حداقل برخی از این فعالیت ها به شما کمک می کند تا این ترم و بقیه مطالعات خود را پشت سر بگذارید.

درباره نویسنده

دکتر ایان ویلسون، مدرس ارشد روانشناسی در روانشناسی NTU است. او در بورس تحصیلی تدریس و یادگیری در روانشناسی، با علایق ویژه در یادگیری قابلیت استخدام و ارزیابی های تأملی کتبی تخصص دارد. Iain در حال حاضر در طول سال تحصیلی 2022-23 در حال ارزیابی مدل جدیدی برای ارزیابی نگارش تأملی و همچنین توسعه منابع برای پشتیبانی از آموزش، یادگیری و ارزیابی تأمل است.


چگونه همدلی کنیم؟


در خانه » مهارتهای زندگی » چگونه همدلی کنیم؟


همدلی توانایی درک و به اشتراک گذاشتن احساسات یک فرد دیگر است، اما متأسفانه اغلب اشتباه درک می شود.
و به درستی استفاده نمی شود. این احساس برای ثبات روابط اجتماعی بسیار مهم است. در این مقاله معنی
ما این احساس و کاربردهای آن را در زندگی شخصی و حرفه ای بررسی می کنیم. با استفاده از این دانش می توانید پیشرفت کنید
با دیگران همدلی کنید و ارتباطات اجتماعی خود را تقویت کنید.

همدلی چیست؟

همدلی توانایی درک و به اشتراک گذاشتن احساسات دیگران است. بنابراین، تنها درک احساسات دیگران کافی نیست.
همچنین با تمایل به کمک به دیگران مرتبط است. این احساس اغلب به عنوان نشانه ای از مهربانی، شفقت و درک دیده می شود
و شامل درک عواطف و احساسات دیگران و پاسخ دادن به شیوه ای سازنده و حمایتی است که نشان دهنده مراقبت و توجه است.
با احترام رفتارکن. در عین حال، همدلی با همدردی، یعنی شفقت نسبت به دیگران متفاوت است و در عین حال به معنای قضاوت یا قضاوت است.
بدون انتقاد بلکه حس مهمی است که به ما امکان می دهد با دیگران ارتباط برقرار کنیم. توانایی درک احساسات
دیگری پیوندهای اجتماعی ما را تقویت می کند و می تواند به ما در عبور از شرایط سخت کمک کند. از این
همدلی یک مهارت ارزشمند است که ما باید آن را تمرین کنیم تا بتوانیم روابط بهتری با دیگران داشته باشیم و دنیا را تغییر دهیم
بهترش کنیم

انواع مختلف همدلی

همانطور که گفتیم، همدلی توانایی درک، شناسایی و پاسخگویی به احساسات دیگران است. این به معنای متاسف شدن برای کسی نیست.
بلکه باید بتوانید خودتان را جای او بگذارید و بفهمید که او چه احساسی دارد و چرا این احساس را دارد. این احساس سه نوع دارد
موارد اصلی وجود دارد: شناختی، عاطفی و دلسوز.

همدلی شناختی

گفته می شود که توانایی تشخیص احساسات و دیدگاه های دیگران بدون درگیر شدن عاطفی است. این نوع همدلی
اغلب در محیط های تجاری استفاده می شود که در آن فرد باید بتواند نیازهای مشتری را بدون سرمایه گذاری احساسی برآورده کند
یکی بفهمه

همدلی عاطفی

به آن توانایی درک یا احساس عواطف دیگران گفته می شود. این نوع همدلی به ما اجازه می دهد که دلسوز و فهمیده باشیم
به احساسات دیگران پاسخ دهید.

همدلی دلسوزانه

این ترکیبی از همدلی شناختی و عاطفی است. این توانایی به شما این امکان را می دهد که احساسات دیگران و آن را بشناسید
خودت احساسش کن بنابراین با دیگران در سطح عمیق تری ارتباط برقرار کنید و از آنها حمایت معناداری کنید
شما عمل کنید
اگرچه برای داشتن این احساس نیاز به تمرین است، اما اگر به آن دست یابید، تاثیر زیادی در تقویت ارتباطات اجتماعی شما خواهد داشت
و شبکه دوستی شما نقش مهمی در پیشرفت شما در موقعیت های شخصی و کاری دارد. نکته مهم این است
برای همدلی با دیگران، ابتدا باید از احساسات و واکنش های خود آگاه باشید. در اینجا چند نکته برای
همدلی در زندگی روزمره استفاده می شود.

راه درست همدردی

گوش کنید و مشاهده کنید

هنگام برقراری ارتباط با دیگران به نشانه های کلامی و غیرکلامی توجه کنید. زبان بدن سرنخ خوبی برای درک احساسات یک فرد است
F. این زبان به مردم اجازه می دهد پیام خود را بدون صحبت کردن منتقل کنند.

جای دیگری بودن

برای درک دیگران، خود را به جای آنها تصور کنید. این به شما کمک می کند تا دیدگاه آنها را بهتر درک کنید
و ارتباط بهتری با احساسات خود برقرار کنند.

پیشنهاد حمایت

سعی کنید تا حد امکان از افراد حمایت عاطفی و عملی داشته باشید. حتی حرکات کوچک مانند در آغوش گرفتن یا
یک کلمه محبت آمیز به آنها نشان می دهد که شما سلامت آنها را درک می کنید و به آنها اهمیت می دهید.

پرسیدن

سوال پرسیدن راهی عالی برای نشان دادن علاقه به احساسات و تجربیات دیگران است. این فرصت را برای آنها نیز فراهم کنید
این باعث می شود که آنها بیشتر در مورد احساس خود صحبت کنند و به شما ایده بهتری از دیدگاه آنها می دهد.

احساسات را تأیید کنید

حتی اگر با آنها موافق نیستید، وقتی کسی احساساتش را به اشتراک می‌گذارد قضاوت نکنید یا آن را اخراج نکنید. همه حق دارند
نسبت به یک موضوع احساس خاصی داشته باشید و به خاطر آن مورد قضاوت قرار نگیرید. با تمرین، همدلی به یک ویژگی ذاتی در شما تبدیل می شود
می تواند در موقعیت های شخصی و حرفه ای به عنوان یک دارایی ارزشمند به شما کمک کند.

نمونه هایی از کاربردهای همدلی

ارتباطات شخصی

با همدلی، روابط معنادارتری با دیگران خواهید داشت و در موقعیت های مختلف به آنها به شیوه ای دلسوزانه تر پاسخ می دهید.
وقتی با دیگران ارتباط برقرار می کنید، می توانید خود را جای آنها بگذارید و تجربه را از دیدگاه آنها درک کنید.

روابط حرفه ای

همدلی جزء کلیدی ارتباط موثر است. درک نیازها و احساسات هنگام کار با مشتریان، همکاران و سایر ذینفعان
آنها می توانند به شما در ایجاد یک رابطه کاری قوی کمک کنند و بنابراین پروژه های شما به خوبی اجرا می شوند. با
همدلی، به اشتراک گذاشتن افکار، ایده ها و پیشنهادات با دیگران آسان تر می شود.

حل تعارض

توانایی همدردی با کسی که با شما مخالف است نقش مهمی در دستیابی به راه حل و حل اختلاف دارد. نشان دادن همدلی و
تسهیل درک دیدگاه طرف مقابل و دستیابی به نقاط مشترک و راه حل مسالمت آمیز.

گفتگوهای دشوار

هنگام بحث در مورد موضوعات حساس، همدلی در روند گفتگو بسیار مهم است. کمی وقت بگذارید تا
درک احساسات طرف مقابل و پاسخ دادن به روشی حمایتی به همه افراد درگیر در بحث کمک می کند بدون اینکه آسیب ببینند.
با دستیابی به احساسات دیگران، بحث را به جلو ببرید.

رهبری

برای اینکه یک رهبر موثر باشید، به چیزی بیش از دانش نیاز دارید و این هوش هیجانی است. رهبرانی که می توانند با آنها ارتباط برقرار کنند
اعضای تیم همدلی نشان می دهند، محیطی از اعتماد و احترام ایجاد می کنند که می تواند همکاری را افزایش دهد و
بهره وری کمک می کند.

منبع

مترجم: سعیده بیرینیان

12 راه برای تعیین اهداف سال نو

مقاله چه قدر برای شما مفید بود؟

رفع مشکل تاخیر

به طور سنتی، آغاز سال جدید زمانی برای تصمیم گیری های جدید است. تصمیمات سال نو وعده هایی هستند که به خود می دهید و برای حفظ آنها تلاش ویژه ای می طلبد. به عنوان مثال، می خواهید از انجام کارهای منفی مانند سیگار کشیدن دست بردارید یا کارهای مثبتی مانند تناسب اندام، سازماندهی، گذراندن زمان بیشتری با خانواده و دوستان انجام دهید. با دیدن تلاش لازم برای انجام این کارها، ممکن است وسوسه شوید که تسلیم شوید. احتمالاً فکر می کنید که بعداً وقتی زمان بیشتری دارید به این وعده ها عمل خواهید کرد. شما ایده “بعدا” را می پذیرید و به تعویق می اندازید.

اگر می خواهید به تعویق انداختن دست بردارید، سیمیاروم 12 پیشنهاد برای شما دارد تا تصمیمات سال نو خود را به واقعیت تبدیل کنید:

  1. تصمیم بگیرید که کاری را انجام دهید که واقعاً معنی دار، قابل اندازه گیری و دست یافتنی باشد. فرقی نمی کند که به موقع پرداخت کنید، سیگار را ترک کنید یا در یک پروژه دانشگاهی کار کنید.
  2. در مورد مسائل مهم دیدگاه داشته باشید. آیا ترجیح می دهید رویاهای خود را در دفترچه یادداشت خود بنویسید یا اظهارنامه مالیاتی فوریه خود را ارسال کنید؟ مسئله انتخاب بین این و آن نیست، زیرا هر دو مهم هستند. مشکل اما اختلاف زمانی است. رسیدن به یک رویا می تواند یک عمر طول بکشد. تا زمانی که کار را به تعویق بیندازید، تکمیل فرم مالیاتی تنها چند ساعت در سال طول می کشد.
  3. قدرت تعهد خود را بررسی کنید. چه چیزی نصیبت می شود؟ چه کار می کنی؟ آیا سود ارزش از دست دادن را دارد؟ نکته: اگر کاری را انتخاب می‌کنید که چندان مهم نیست، معمولاً بهتر است چیزی را انتخاب نکنید یا چیز دیگری را انتخاب کنید.
  4. برای موفقیت برنامه ریزی کنید تعیین اهداف آسان است. اکثر تصمیمات سال نو به دلیل عدم برنامه ریزی شکست می خورند. برنامه، برنامه ای برای رسیدن به هدف است. اگر می خواهید وزن کم کنید و آن را حفظ کنید، اول، دوم، سوم چه کار می کنید؟ وقتی میل به غذاهای چاق کننده رژیم غذایی شما را تهدید می کند چه می کنید؟ برای همه یک استراتژی داشته باشید.
  5. خودکارآمدی را تمرین کنید. این باورها هستند که به شما اجازه می دهند افکار، احساسات و اعمال خود را برای رسیدن به اهداف خود سازماندهی، هماهنگ و تنظیم کنید. این نوع ایمان مانند یک نبوت تحقق خود است. اگر باور داشته باشید که کنترل اعمال خود را در دست دارید، قدرت خود را افزایش خواهید داد.
  6. مراقب وسوسه ها باشید. وسوسه آن بخش حیله گر، فریبنده و تخیلی ذهن است که بهترین نیت شما را تهدید می کند. این صدای بخشی از روان ماست که می گوید بخور، بیاشام و شاد باش که فردا ممکن است بمیریم. وسوسه برای اکثر مردم نسخه های یکسانی دارد: «امروز در مورد جزئیات بی توجه باشید. “همیشه می توانید از فردا شروع کنید.” وسوسه را با ترفندهای خودش شکست دهید. بگویید: «از همین حالا شروع کنیم، همیشه می توانیم بعداً خوش بگذرانیم».
  7. از فلسفه “اکنون انجامش بده” را دنبال کنید. این تکنیک در انجام کارهای درست، به روش درست و در زمان مناسب خلاصه می شود تا بتوانید اثربخشی، موفقیت و شادی خود را افزایش دهید.
  8. به خودت پاداش بده انگیزه های متعددی برای حمایت از پیشرفت خود ایجاد کنید. به اقدامات انجام شده با پاداش‌های کوتاه‌مدت مناسب که بخشی عادی از زندگی روزمره شما هستند، مانند نوشیدن قهوه یا خواندن چند صفحه از یک کتاب، پاسخ دهید. با دادن پاداش‌های طبیعی برای انجام اقدامات هدفمند، می‌توانید حتی سخت‌تر فشار بیاورید.
  9. از سرزنش بپرهیزید. اگر امروز خود را به خاطر کاری که دیروز انجام ندادید سرزنش کنید، بیشتر وقت خود را تلف می کنید. همین حالا شروع کنید. مارکوس اورلیوس، امپراتور روم قرن اول پس از میلاد، این را به خوبی بیان کرد که گفت: “گذشته شما از بین رفته است، اما آینده شما نامشخص است.” شما بر روی کاری که در لحظه حال انجام می دهید کنترل دارید. اما شما کنترلی بر گذشته ندارید. آینده به زودی در راه است و شما می توانید با برداشتن گام های سازنده در حال حاضر به شکل گیری آن کمک کنید.
  10. پذیرش ناراحتی را بخشی از برنامه خود برای تغییر قرار دهید. گاهی اوقات طبیعی است که وقتی به اهداف خود شک دارید، احساس ناراحتی یا ناراحتی کنید. این احتمال وجود دارد که خیلی زود از هدف خود دست بکشید زیرا ناراحت نیستید. اما اگر در کاری که انجام می‌دهید ناراحتی و مشکل را پیش‌بینی می‌کنید، احتمالاً استرس کمتری را تجربه خواهید کرد و کارهای بیشتری انجام می‌دهید.
  11. هدفی را که بالاتر از توانایی های شماست انتخاب نکنید. رعایت ضرب الاجل ها، غلبه بر عادت های منفی و دنبال کردن رویاهای خود را به عادت تبدیل کنید. با این حال، زمان می برد تا مغز خود را با این تغییر وفق دهد. اگر چند تغییر بزرگ در برنامه ایجاد کنید، احتمالاً شکست خواهید خورد. هر بار هدفی را تعیین کنید که در دسترس شما باشد.
  12. رویکرد جهانی داشته باشید. تاریخ شروع را انتخاب کنید. برای آماده شدن برای تغییر برنامه ریزی کنید. از یک دوست بخواهید پیشرفت روزانه شما را پیگیری کند. پیشرفت خود را نمودار کنید خود را مجبور کنید به موقع شروع کنید. به طور مرتب فواید آتی را که با پشتکار به دست خواهید آورد را به خود یادآوری کنید و دردهایی را که می توانید با انجام کار از آنها دوری کنید را مرور کنید. بپذیرید که برخی از مراحلی که برمی دارید دشوار خواهند بود. اما این ناراحتی می تواند مقدمه ای برای لذت موفقیت باشد. هیچ راه ساده‌تری برای درک چالش‌های معنادار تغییر سبک زندگی شخصی جز حرکت به جلو وجود ندارد. اگر می توانید راه آسان تری پیدا کنید که کار می کند، آن را انجام دهید.

استرس و عصبانیت افراد درونگرا

مقاله چه قدر برای شما مفید بود؟

تصورات غلطی در مورد افراد درونگرا در جامعه وجود دارد. مثلاً این روزها احساس می کنیم که چرا برخی از دوستانمان عصبانی نیستند یا چقدر آرام و صبور هستند و از خود می پرسیم: چگونه عصبانی نباشند و استرس نداشته باشند؟ این یک افسانه است که آنها مردم را دوست ندارند یا می خواهند همیشه تنها باشند. در واقع افراد درونگرا استرس را تجربه می کنند که می تواند نوعی هیجان یا ماجراجویی برای افراد برون گرا باشد و نحوه ابراز خشم آنها با افراد برون گرا متفاوت است.

تفاوت بین برونگراها و درونگراها

برونگراها تمایل دارند اعتماد به نفس، مسلط و با انگیزه بالایی داشته باشند. در حالی که افراد درونگرا بیشتر خود را دست کم می گیرند و به “زمان استراحت” بیشتری نیاز دارند. این بدان معنی است که درونگراها اغلب از برنامه ریزی با دیگران اجتناب می کنند. زیرا ممکن است فکر کنند که ممکن است آن روز خاص انرژی کافی نداشته باشند. آنها به احتمال زیاد رویدادهای اجتماعی را زودتر ترک می کنند و کمتر با یک رویداد درگیر می شوند. بیشتر افراد درونگرا به جای جلب توجه گروهی ترجیح می دهند با یک فرد یا یک گروه کوچک صحبت کنند.

درونگراها به اندازه افراد برونگرا از مردم لذت می برند و اغلب دوستان بسیار خوبی برای کسانی هستند که به آنها اهمیت می دهند. با این حال، آنها از این تعاملات برای تخلیه احساسات خود استفاده می کنند. انرژی نمیگیره

درونگراها ممکن است کمتر از همتایان برونگرا خود برنامه ریزی کنند و حتی اگر از معاشرت با دیگران لذت می برند، قرارهای خود را لغو کنند. آنها به احتمال زیاد قبل از به اشتراک گذاشتن افکار خود با دیگران به چیزهایی فکر می کنند. آنها اغلب بیشتر تحت تأثیر خلق و خوی دیگران هستند. با این حال، درونگراها نیز مردم را دوست دارند، عمیقاً به دوستان خود اهمیت می دهند و به اندازه افراد برونگرا به ارتباط نیاز دارند. آنها فقط ممکن است از یک شب آرام با یک دوست بیشتر از یک مهمانی پر سر و صدا و شلوغ لذت ببرند.

مشکلات احتمالی برای درونگراها

متأسفانه، تحقیقات نشان می دهد که افراد درونگرا سطوح پایین تری از شادی و رضایت از زندگی را گزارش می دهند. محققانی که در مورد ویژگی های شخصیتی «پنج بزرگ» مطالعه می کنند دریافتند افرادی که درون گراتر هستند ممکن است در مدیریت استرس و شادی به طور کلی مشکل داشته باشند.

خشم درونگراها

وقتی درونگراها عصبانی می شوند، تمایل دارند همه چیز را درون خود نگه دارند و خشم خود را از دیگران و حتی از خودشان پنهان می کنند. یا بیشتر ما اینطور فکر می کنیم. در واقع، این بیشتر افسانه است تا واقعیت.

وقتی درونگراها عصبانی می شوند، ممکن است سعی کنند احساسات خود را سرکوب کنند. اما تلاش آنها فقط تا حدی موفقیت آمیز خواهد بود. ظاهر آرام آنها فقط یک پوشش است و علیرغم آنچه ممکن است فکر کنند، پوشش خوبی نیست. درونگراهای خشمگین احساسات خود را به روش های ظریف و غیر مستقیم نشان می دهند.

خشم درونگرا چگونه است؟

شش کاری که افراد درونگرا هنگام عصبانیت انجام می دهند عبارتند از:

  1. آنها خشم خود را بر روی اجسام بی جان خالی می کنند

اگر در نزدیکی یک فرد درونگرا یک سری ضربات مداوم را می شنوید، احتمالاً به این معنی است که او ناراحت و عصبانی است و آن را روی در، کشو یا ظرف های خالی بیرون می آورد.

  1. آنها خشم خود را از تکنولوژی بیرون می آورند

حتی کوچکترین خرابی دستگاهی مانند تلفن همراه یا لپ تاپ می تواند خشم یک درونگرا را برانگیزد. تبدیل به خشم ناامید شده

  1. ناگهان آنها تبدیل به بزرگترین بدبین در جهان می شوند

هنگامی که خشم آنها سرکوب می شود، تمایل به جابجایی یا فرافکنی دارند، به همین دلیل است که گاهی اوقات از اشیاء بی جان و وسایل تکنولوژیک رنج می برند.

آنها در خشمگین ترین لحظات خود می توانند موقعیتی را که آنها را برانگیخته است به عنوان جلوه ای از دنیای بی تفاوت و بی احساسی ببینند که آنها را پر از رنج و اضطراب کرده است. به همین دلیل، آنها ناگهان پر از بدبینی، بی تفاوتی یا تقدیرگرایی می شوند. صرف نظر از موضوع، جهان بینی آنها ناگهان تیره و تار می شود.

  1. آنها شکست های جزئی را جدی می گیرند

کوچکترین ناامیدی می تواند آنها را پایین بیاورد. آنها ممکن است تهاجمی نباشند. اما پاسخ های غیرکلامی و کلامی آنها به احساسات درونی مملو از احساس گناه خواهد بود. به عنوان مثال، آنها یک گفتگوی درونی مسموم را شروع می کنند و این آنها را در یک وضعیت آشفتگی داخلی نگه می دارد.

  1. آنها به یک مکان خصوصی می روند

درونگراهای خجالت زده همیشه تنهایی را انتخاب نمی کنند. اما اگر ناراحتی عاطفی آنها ناشی از عصبانیت باشد، ممکن است به دنبال جداسازی خود از افراد دیگر در خانه یا محل کار باشند. درونگراهای عصبانی به راحتی می توانند با تماس اجتماعی بیش از حد تحریک شوند. بسیاری از آنها ناپدید می شوند.

  1. آنها تنهایی و استقلال خالص را انتخاب می کنند

درونگراها ممکن است به طور موقت از اتفاقاتی که باعث می شود احساس بی اهمیتی، بی احترامی، نادیده گرفته شدن یا بدرفتاری با آنها کند، ناامید شوند. در عرض چند ساعت، آنها ممکن است نه تنها از شخصی که آنها را عصبانی کرده، بلکه از کل بشریت ناامید شوند.

در این موارد، درونگراها به حالت عاطفی طوفانی خود واکنش نشان می دهند و به شدت مستقل و خودکفا می شوند و اصرار دارند که همه کارها را خودشان انجام دهند.

در نهایت، یافتن راهی برای مقابله فعالانه، سازنده و موثر با خشم یک درونگرا می‌تواند تأثیری ماندگار داشته باشد.

راهبردهای مدیریت استرس درونگراها

البته، درونگراها می‌توانند هر یک از تکنیک‌های مدیریت استرس را که برون‌گراها انجام می‌دهند، انجام دهند، اما تکنیک‌های خاصی ممکن است برای درون‌گراها جذاب‌تر باشند. سایر تکنیک ها بیشتر برای افراد درونگرا مناسب است. در نهایت، برخی از استراتژی‌ها برای مقابله با تمایل طبیعی به حذف برخی از فعالیت‌هایی که می‌توانند برای شما مفید باشند، مهم هستند، که ممکن است برای افراد برون‌گرا طبیعی باشد. این استراتژی ها عبارتند از:

مدیتیشن را تمرین کنید

مدیتیشن می‌تواند انعطاف‌پذیری شما را در برابر استرس در صورت تمرین طولانی‌مدت افزایش دهد، به شما کمک می‌کند در کوتاه‌مدت احساس آرامش کنید و به شما امکان می‌دهد توانایی تمرکز خود را در زمانی که تحت استرس محیط خود هستید، بهبود بخشید. یا اطرافیان شما سیر هستند، افزایش می یابد.

دست به کار شوید و بنویسید

تحقیقات نشان می‌دهد که یادداشت روزانه راهی عالی برای پردازش احساسات یا آموزش ذهن شما برای تمرکز بر موارد مثبت است. نوشتن، به ویژه برای افراد درونگرا، راهی عالی برای پردازش آنچه در ذهن شماست و بیرون آوردن آن است.

افکار خود را بررسی کنید

افکار منفی می توانند استرس را افزایش دهند. برونگراها اغلب تمایل بیشتری به تفکر مثبت دارند. اما الگوهای فکری مثبت را می توان توسعه داد. به عنوان مثال، سعی کنید تأثیرات مثبت کوچکی را تمرین کنید که می توانید در زندگی روزمره خود ایجاد کنید.

فضای زندگی خود را دوباره طراحی کنید

درونگراها دوست دارند فضای مخصوص به خود را داشته باشند، مکانی برای شارژ. اگر فضای شما به هم ریخته باشد این کار دشوارتر می شود. نگه داشتن یک “مکان شاد” برای خود می تواند برای مدیریت استرس عالی باشد.

متشکرم

در حالی که برون گراها ممکن است به طور خودکار از کسانی که به آنها اهمیت می دهند تشکر کنند. اما درونگراها اغلب از ابراز قدردانی استفاده نمی کنند. ابراز قدردانی از افراد زندگی تان می تواند به روابط و احساسات شما کمک کند. حتی اگر گفتن مستقیم آن برای شما سخت است، سپاسگزاری خود را یادداشت کنید.

خوش بینی را تمرین کنید

برونگراها اغلب خوش بین هستند و تمایل دارند چالش ها را مثبت تر ببینند. این یک مزیت را فراهم می کند. کسانی که مشکلات زندگی را به‌جای «تهدید» به‌عنوان «چالش» می‌بینند، استرس کمتری دارند و در برخورد با آن‌ها فعال‌تر هستند. کسانی که خوش بین هستند، معمولاً موفق ترند. خوشبختانه، خوش بینی را می توان تا حدودی تعدیل کرد. اگر فردی درونگرا هستید، می توانید با گرایش فعال به خوش بینی در مدیریت استرس موفق تر باشید.

محدودیت های خود را بشناسید و به آنها احترام بگذارید

بسیاری از افراد درون گرا احساس می کنند برای اینکه دوستانه تر به نظر برسند باید برای دوستان برون گرا خود شبیه خودشان باشند. اگه اذیتت نکنه خوبه مطالعات نشان می دهد که درونگراها زمانی که «برونگرا عمل می کنند» احساس شادی بیشتری می کنند. با این حال، مهم است که محدودیت های خود را بشناسید و فعالیت های خود را انتخاب کنید تا بیش از حد خود را تحت فشار قرار ندهید.

با خودت مهربان تر باش

از آنجایی که گاهی به نظر می رسد دنیا برای افراد برونگرا ساخته شده است و درونگراها اغلب مورد قضاوت قرار می گیرند، مهم است که تفاوت های خود را بپذیرید. همه ما نقاط قوت و ضعف خود را داریم و اگر بتوانید به دیگران بگویید آنها را دوست دارید. اما ممکن است به «استراحت» بیشتری نیاز داشته باشید، ممکن است بیشتر پذیرفته شوید. مهمترین چیزی که باید به خاطر بسپارید این است که باید با خودتان مهربان باشید تا با دیگران مهربان باشید.

منبع
منبع

روز روانشناسی سازمان ملل

روز روانشناسی سازمان ملل (روز روانشناسی سازمان ملل) رویدادی سالانه است که توسط سازمان ملل متحد (UN) با حمایت و همکاری سازمان ها و انجمن های روانشناسی جهانی در سطح بین المللی برگزار می شود. این رویداد مهم به مقامات سازمان ملل متحد، سفرا و دیپلمات‌های کشورها، نمایندگان سازمان‌های دولتی و غیردولتی و همچنین دانشجویان این فرصت را می‌دهد تا با کمک روانشناسان به سازمان ملل آشنا شوند. و در مورد چالش های جهانی برای یافتن راه حل های مرتبط و عملی صحبت کنید. در این مقاله شما را با روز روانشناسی سازمان ملل متحد و تاریخچه آن آشنا می کنم.

روز روانشناسی سازمان ملل چه روزی است؟

نکته عجیب این است که تاکنون تاریخ مشخصی برای آن روز تعیین نشده است. اگر به تاریخچه این رویداد سالانه نگاه کنیم، خواهیم دید که این رویداد هر سال در روز و حتی ماه متفاوتی برگزار می شود! در واقع روند برگزاری این رویداد به این صورت است که کمیته از چند ماه پیش از طریق سایت روز روانشناسی سازمان ملل متحد و شبکه های اجتماعی، زمان، موضوع و مکان برگزاری را اعلام می کند. این نه تنها عجیب، بلکه احمقانه است! اگر اهمیت این رویداد را در نظر بگیریم، این مراسم باید در روز خاصی در تقویم کنار گذاشته شود.

روز تاریخچه روانشناسی در سازمان ملل متحد

جایزه اول: 10 اکتبر 2007

برای اولین بار در 10 اکتبر 2007، روز جهانی روانشناسی در مقر سازمان ملل متحد با همکاری انجمن روانشناسی آمریکا (APA) برگزار شد. از آنجایی که این شروع یک آهنگ بود، هیچ موضوع واحدی مطرح نشد و سخنرانان سه موضوع را مطرح و مطرح کردند.

  • نقش روانشناسی و روانشناسان در سازمان ملل متحد
  • صلح و حل مناقشه
  • حقوق بشر و دنیای کار

دومین بزرگداشت: 19 نوامبر 2008

در 19 نوامبر 2008، مقر سازمان ملل دومین گردهمایی روز روانشناسی را برگزار کرد. موضوع این جلسه “روانشناسی و عدالت اجتماعی مرتبط با دستور کار جهانی سازمان ملل متحد” بود. در این مراسم دکتر هربرت کلمن راه حل یک دولت و دو دولتی برای مناقشه اسرائیل و فلسطین مطرح شد سایر موضوعات مورد بحث عبارت بودند از:

  • رفتار انسان و تغییرات آب و هوایی: مسئله عدالت اجتماعی
  • کاهش فقر و عدالت اجتماعی: نقش روانشناسی
  • دیدگاه های روانشناختی در مورد سوء استفاده از قدرت

افتخار سوم: 4 فوریه 2010

سالن رقص دیپلمات هتل میلینیوم محل برگزاری جشن روانشناسی در 4 فوریه 2010 بود. “روانشناسی و دیپلماسی: مذاکره صلح و حقوق بشر” این موضوع اصلی این جلسه بود.

جشن چهارم: 30 مارس 2011

جشن چهارمین سالگرد روز روانشناسی سازمان ملل متحد در 30 مارس 2010 توسط سازمان ملل متحد و سازمان های غیردولتی برگزار شد. نگرانی اصلی امسال دسترسی به آموزش همگانی در سطح جهانی بود، در اینجا دلیل آن است “به آنها برسید، به آنها بیاموز: نقش روانشناسی در دستیابی به دسترسی جهانی به آموزش.” فکر شده بود. دینا چیتایات، رئیس مشترک کمیته سازماندهی روز روانشناسی و نماینده ارشد انجمن روانشناسی آمریکا در سازمان ملل، سخنرانی افتتاحیه را ایراد کرد و گفت: “ارائه آموزش همگانی برای حل مشکلات جهانی اساسی است.” 100 میلیون کودک در سراسر جهان هستند. حتی از مدرسه ابتدایی پیاده نرو روانشناسان باید در خط مقدم یافتن دلیل و حل این مشکل باشند.

جشن پنجم: 19 آوریل 2012

پنجمین روز روانشناسی سازمان ملل بر سلامت روان و توسعه پایدار، پناهندگی و رفاه روانی اجتماعی و ریشه کنی فقر در زندگی زنان و کودکان تمرکز دارد. این رویداد در 19 آوریل 2012 در مرکز کلیسای سازمان ملل برگزار شد. موضوع این جلسه «حقوق بشر برای افراد آسیب پذیر؛ ورودی روانشناختی و دیدگاه سازمان ملل بود.

جشن ششم: 25 آوریل 2013

مرکز کلیسای سازمان ملل ششمین روز روانشناسی را در 25 آوریل 2013 میزبانی کرد. “روانشناسی و خشونت در یک زمینه جهانی: پیشینه، پیامدها و پیشگیری” قرار بود این موضوع امسال باشد. دکتر مارتین باتلر، نماینده انجمن جهانی روانشناسی کاربردی در سازمان ملل، مدیریت این نشست را بر عهده داشت. خشونت جهانی کانون توجه سازمان ملل متحد و جامعه گسترده تر است. ظهور حوادث خشونت آمیز ملی و جهانی مدیریت مؤثر این معضل پیچیده را ایجاب می کند. در این رویداد سعی شد نشان داده شود که چگونه می توان از دانش روان شناختی برای درک و پیشگیری از وقوع خشونت در طول زندگی انسان استفاده کرد. سخنرانان در این مراسم راهکارهای مختلفی را برای پیشگیری از خشونت جهانی در عرصه های مختلف در دوره های کودکی، جوانی، بزرگسالی و سالمندی ارائه کردند.

جشن هفتم: 20 مارس 2014

این رویداد در 20 مارس 2014 در ساختمان کنفرانس مقر سازمان ملل متحد برگزار شد. موضوع امسال “مشارکت روانشناختی در توسعه پایدار: چالش ها و راه حل ها برای دستور کار جهانی” بود. این رویداد بر سه رکن توسعه استوار است. چندین روانشناس و نمایندگان سازمان ملل در مورد چگونگی استفاده از دانش و کار روانشناسی برای بهبود رفاه اجتماعی، محیطی و اقتصادی صحبت کردند. دکتر مایا شانکار (مشاور ارشد سیاستگذاری کاخ سفید) سخنران اصلی این مراسم بود.

تعطیلات هشتم: 30 آوریل 2015

در 30 آوریل 2015 مراسم روز روانشناسی سازمان ملل برای هشتمین بار با موضوع برگزار شد. “کاهش نابرابری های بهداشتی در داخل و بین کشورها: کمک روانشناختی به دستور کار جهانی سازمان ملل پس از سال 2015.” برگزار شد. در این نشست سخنرانان راه های کاهش نابرابری سلامت روان در سطح جهانی را مورد بحث و بررسی قرار دادند.

نهمین جشن: 28 آوریل 2016

“از آسیب پذیری تا تاب آوری: استفاده از روانشناسی برای مقابله با بحران جهانی مهاجرت” موضوع اصلی نهمین روز روانشناسی سازمان ملل بود که در 28 آوریل 2016 برگزار شد.

تعطیلات دهم: 20 آوریل 2017

برنامه سازمان ملل متحد برای این سال ارتقاء من در قرن 21 احساس خوبی دارم بود. این مهربانی شامل درگیری روانی در چالش های اجتماعی، اقتصادی و محیطی است. این مراسم در تاریخ 20 آوریل 2017 در سالن کنفرانس شماره 4 سازمان ملل در نیویورک برگزار شد. لیست سخنرانان شامل اسامی دکترای روانشناسی مانند مینو همتی، آن ماستن، داگ اوهمان و گوستاو گونزالس است.

جشن یازدهم: 1397/04/12

در 12 آوریل 2018، مقر سازمان ملل میزبان یازدهمین روز روانشناسی سازمان ملل بود. موضوع این جلسه “تغییر آب و هوا: مداخلات روانشناختی برای ترویج مهاجرت و سازگاری” فکر شده بود. این برنامه به دنبال راه حل هایی برای رسیدگی به اثرات مخرب تغییرات آب و هوایی و بلایای طبیعی بر انسان است.

جشن دوازدهم: 25 آوریل 2019

برنامه امسال کمک های روانشناختی برای دستیابی به برابری جنسیتی جهانی بود. هدف این برنامه کمک به متخصصان روانشناسی برای حل چالش نابرابری جنسیتی، دستیابی به برابری جنسیتی و توانمندسازی دختران و زنان در سراسر جهان با راهبردها و راه حل های مناسب بود. این مراسم در 25 آوریل 2019 در اتاق کنفرانس شماره 2 سازمان ملل متحد در نیویورک برگزار شد. سخنرانان این برنامه شامل دکتر لیلیان کوماس دیاز (دانشگاه جورج واشنگتن)، دکتر اولیویا اسپین (دانشگاه ایالتی سن دیگو)، دکتر شلی گراب (دانشگاه سانتا کروز) و دکتر ویرجینیا شی (کالج گتیزبورگ) بودند.

تعطیلات سیزدهم: 27 مه 2020

سازمان ملل سیزدهمین رویداد سالانه روز روانشناسی را در 27 مه 2020 برگزار کرد. موضوع 2013 “مشارکت های روانی برای ایجاد پل هایی بین و درون کشورها” انتخاب شد

چهاردهمین سالگرد: 15 آوریل 2021

این رویداد برای چهاردهمین بار در 15 آوریل 2021 برگزار شد، زمانی که جهان تحت تأثیر اپیدمی کرونا قرار گرفت و بسیاری از مردم جان باختند. موضوع این رویداد “کمک های روانی برای بهبود وضعیت جهان پس از همه گیری” بود. زیرا در این سال علاوه بر مشکلات جسمانی، دنیای ما درگیر چالش‌های سلامت روان نیز بود و اختلالات روانی مانند وسواس، اضطراب و افسردگی به شدت افزایش یافت.

پانزدهمین سالگرد: 21 آوریل 2022

برای اولین بار در روز جهانی روانشناس، روانشناسان از پنج قاره گرد هم آمدند تا در مورد آخرین تحقیقات روانشناختی در مورد تغییرات آب و هوا و استراتژی های علمی برای بهبود وضعیت بحث کنند. این رویداد در تاریخ 21 آوریل 2022 و موضوع آن رخ داده است “ایجاد امید: کمک روانشناختی به نقشه راه اقدام اقلیمی” بود.

لوگوی روز روانشناسی سازمان ملل

نهم اردیبهشت روز روانشناسی و روانشناس نیست

جمعی از روانشناسان و مشاوران از سر ناآگاهی به این مراسم واکنش نشان دادند و گفتند این روز روز روانشناسی نیست. و نهم اردیبهشت را روز روانشناس و مشاور گرامی خواهند داشت. در پاسخ به چنین افرادی باید بگویم که بهتر است به جای مخالفت، آگاهی آنها را بالا ببرند! 9 می هیچ کجا به عنوان روز جهانی روانشناسی ثبت نشده است. در واقع نهم اردیبهشت روز ملی روانشناس در ایران است.

کتاب 23 راه برای غلبه بر تنبلی اثر اس جی اسکات

کتاب 23 راه برای غلبه بر تنبلی; چرا تعلل می کنیم؟ یکی از کتاب های جامع مقابله با تنبلی و اهمال کاری با ترجمه امیرحسین میرزایان نوشته اس جی اسکات است. هیچ کس نمی تواند با اطمینان بگوید که او هنوز دستگیر شده است سندرم تنبلی و همیشه کارهای مهم خود را به موقع انجام می دهد. پس پیشنهاد می کنم این مقاله را بخوانید تا بدانید چه چیزی شما را از چنگال تعلل رها می کند.

آشنایی با کتاب 23 راه برای غلبه بر تنبلی

اس.جی. اسکات در سال 2014 کتاب 23 راه برای غلبه بر تنبلی را منتشر کرد. این کتاب در سال ۱۳۹۳ توسط انتشارات پندار تابان منتشر شده است. این کتاب حاوی ایده های متنوع و کاربردی است که به شما کمک می کند تا از شر تعلل در زندگی روزمره خلاص شوید. ابتدا با ریشه ها و علل تنبلی و بهانه های ناخودآگاه بی توجهی به امور آشنا می شوید و سپس 23 قانون برای غلبه بر تنبلی ارائه می شود. هر قانون شامل راه حل های مفیدی است که موفقیت در انجام کارها را تضمین می کند.

اس جی اسکات، نویسنده کتاب 23 راه برای غلبه بر تنبلی

استیو اسکات نویسنده مشهور کتاب هایی در زمینه غلبه بر تنبلی و ایجاد عادات سالم است.او وبلاگی به نام دارد. عادات خوب را در خود ایجاد کنید (عادات خوب را ایجاد کنید) در این وبلاگ او در مورد عادات روزانه صحبت می کند که باعث می شود زندگی بهتری داشته باشیم. روش های ساده ای را برای کسانی که زندگی پرمشغله ای دارند ارائه می دهد. اس جی اسکات معتقد است که برای تغییرات اساسی ما باید عادات درست را یکی پس از دیگری پرورش دهیم. او در مورد خودش می گوید:

در بیشتر عمرم با تنبلی و اهمال کاری مشکل داشتم. در دوران دبیرستان و دانشگاه فقط شب های امتحان درس می خواندم. انشاهای من هرگز به موقع انجام نمی شد و حتی نمی توانستم به ساده ترین کلمات پایبند باشم. در سال 2003 تصمیم گرفتم برای حل این مشکل کاری انجام دهم. وقتی کسب و کار اینترنتی خود را شروع کردم، به یک حقیقت ساده پی بردم. ما مسئول زندگی خود هستیم». می دانستم برای موفقیت در کارم باید خودم را تغییر دهم. در طول سال‌ها، من اطلاعات زیادی را از کتاب‌ها و وب‌سایت‌های مختلف در مورد ارائه شخصی خوانده و جمع‌آوری کرده‌ام. من همچنین یک سری روش های مختلف را برای غلبه بر تنبلی آزمایش کردم. نتیجه چه بود؟ من اکنون یک تجارت موفق دارم و 37 کتاب منتشر کرده ام.

اس.جی. چمباتمه می زنم

خواندن توصیه می شود: کتاب روانشناسی اهمال کاری، غلبه بر اهمال کاری

نقد کتاب 23 راه برای غلبه بر تنبلی

تاکنون ده ها کتاب با این عنوان در ایران و سایر کشورها منتشر شده است که هر کدام دلایلی را برای تنبلی و تعلل بیان کرده اند. اما به ندرت کتابی پیدا می شود که راه حل های عملی برای هر یک از عوامل اهمال کاری و تنبلی ارائه دهد. این عاملی است که این کتاب را از عناوین مشابه متمایز می کند. اما اگر کتاب های دیگر استیو اسکات را خوانده باشید، ممکن است احساس کنید که او چیز جدیدی نگفته است و تا حدودی این ادعاها در کتاب های دیگر او نیز وجود دارد.

بخشی از کتاب

بهانه آوردن برای تنبلی بسیار آسان است. نکته اینجاست که بدانیم کدام دلایل منطقی و کدام دلایل یک راه خلاقانه برای تنبلی هستند. تنبلی ما اغلب ناشی از باورهای نادرست و ترس های ناخودآگاه است. اگر در این افکار عمیق بشوید، متوجه خواهید شد که غلبه بر این ترس ها و ایجاد یک ذهنیت سازنده و صحیح کار سختی نیست. ذهن شما ماشین شگفت انگیزی است که شما را قادر می سازد از تخیل خود برای ایجاد هر چیزی ممکن استفاده کنید. البته این خلاقیت می تواند شما را محدود کند. گاهی اوقات ما در یک پروژه گیر می کنیم. نه از روی اکراه، بلکه از روی الگوهای فکری ناکارآمد.

عامل اصلی تنبلی باورهای محدود کننده ما کنترل نکردن این افکار باعث می شود که برای تنبلی خود بهانه بیاوریم. اما اگر این بهانه‌ها را به چالش بکشید، متوجه می‌شوید که بیشتر آنها از ترس‌های پنهان و الگوهای ضربه‌ای ناشی می‌شوند. 7 بهانه رایج وجود دارد که با دانستن دلیل هر یک از آنها، یک قدم به مقابله با تنبلی نزدیک می شوید:

بهانه 1: مهم نیست

مردم معمولاً به چیزهایی که به نظر مهم نمی رسند توجه نمی کنند. این وظایف ممکن است به زمان حساس یا لذت بخش نباشند. یا اینکه به یک هدف بلند مدت کمکی نمی کند و مجبور می شوید با بزرگترین ترس خود روبرو شوید. مهم نیست دلیل تنبلی چیست. گاهی اوقات از انجام کارهایی که فکر نمی کنید مهم هستند غفلت می کنید. یکی از ساده ترین راه ها برای غلبه بر بهانه مهم نبودن، عادت کردن به تصمیم گیری های جدی است. یا شروع به کار روی پروژه ای می کنید یا شهامت کنار گذاشتن آن را دارید. یکی از بهترین راه ها برای غلبه بر تنبلی، گرفتن تصمیمات سخت است. حتی اگر به معنای خلاص شدن از شر چیزهایی باشد که زمانی برای شما مهم بوده اند.

بهانه دوم: اول باید کار دیگری انجام دهم

یکی از دلایل قطع کار این است که ابتدا باید کار دیگری انجام شود. یک تماس تلفنی، یک پروژه متفاوت، یک خرید ساده. تنبلی بسیار آسان است وقتی کار دیگری وجود دارد. با عادت به تعریف کامل و دقیق هر پروژه می توانید این بهانه را برای همیشه از بین ببرید. نکته کلیدی این است که هر پروژه را به اقدامات کوچک روزانه تقسیم کنید و آنها را اجرا کنید.

بهانه 3: برای شروع به اطلاعات بیشتری نیاز دارم

این مشکل گاهی اوقات یک بهانه موجه است. معمولا قبل از شروع هر پروژه ای باید کارهایی را انجام دهیم. اما اگر این کار را هر روز یا هر هفته انجام دهید، دیگر بهانه قابل قبولی نیست. ساده ترین راه حل برای این مشکل کسب اطلاعات بیشتر است. نداشتن اطلاعات کافی در مورد نحوه انجام کار هرگز نباید دلیلی برای تنبلی و تعلل باشد. این روزها چیزی وجود ندارد که نتوان آن را یاد گرفت، یا حداقل کسی که مهارت داشته باشد را نمی توان یافت.

بهانه 4: من خیلی سرم شلوغ است

همه ما گاهی اوقات احساس خستگی می کنیم. مهم نیست چقدر سخت کار می کنیم، لیست کارهای ما هرگز کامل به نظر نمی رسد. این اتفاق برای کسانی می افتد که برای خودشان ذهنیت سوپرمن و احساس می کنند که باید همه کارها را خودشان انجام دهند. با تمرکز بر فعالیت های مهم و واگذاری یا حذف سایر وظایف، این حس فشار از بین می رود. هنگامی که متوجه شدید که چگونه موارد مهم را شناسایی کنید، این را خواهید دید کار را انجام داد بسیار آسان است.

بهانه 5: الان وقت ندارم

این هم بهانه دیگری است که گاه معتبر است. گاهی اوقات شما روی یک پروژه متمرکز هستید و شروع پروژه دیگر فایده ای ندارد. هر چند معمولا “من هیچ بهانه ای برای آب و هوا ندارم” تبدیل به عادت تنبلی و غفلت می شود. آنقدر که کارهای مهم را برای همیشه کنار می گذارید. وقتی می گویید “در حال حاضر وقت ندارم”، به آینده ای امیدوار هستید که در آن همه چیز آسان تر، پیچیده تر و لذت بخش تر شود. اگرچه به طور ناخودآگاه، بسیاری از مردم پنهانی امیدوارند که در نهایت نیازی به آن نباشد. اگر پروژه را تا آن روز افسانه ای نگه دارید. احتمالاً هرگز با این پروژه مقابله نخواهید کرد.

بهانه 6: فراموش کردم

مردم اغلب کارها را به تعویق می اندازند زیرا فراموش می کنند. همه ما گاهی اوقات چیزهایی را فراموش می کنیم. با این حال، فراموشی می تواند نشانه ای از مقاومت در برابر یک کار خاص باشد. شاید فکر کنید مهم نیست. شاید از شکست می ترسید یا از یک سیستم موثر استفاده نمی کنید. نکته اینجاست. فراموشی دلیل منطقی تنبلی نیست. در نهایت باید تصمیم بگیرید که کاری را شروع کنید یا نه.

بهانه هفتم: حوصله ندارم

البته همیشه چیزهای ناخوشایندی وجود دارد که ما از مواجهه با آنها می ترسیم. نکته همین است

چه کاری ارزش انجام دادن دارد و چه چیزی باید حذف شود. معمولا این دو با پشت گوش

ما این اشتباه را مرتکب می شویم که کارهایی را که در درازمدت تأثیر مثبتی بر زندگی ما دارند، رها می کنیم. به معنای میل است

ناتوانی در انجام کاری دلیل منطقی تعلل و تنبلی نیست. راه حل این است که مشکل را تجزیه و تحلیل کنیم و تصمیم بگیریم که از چه چیزی می ترسیم و آیا این علامت مشکل بزرگی است یا خیر.

23 قوانین کتاب مقدس

  1. از قانون 80/20 استفاده کنید.
  2. هر فعالیت را با یکی از اهداف هوشمندانه مطابقت دهید.
  3. ایده های خود را ذخیره کنید
  4. ایجاد سیستم فایل 43
  5. برای هر پروژه چند مرحله ای یک چک لیست ایجاد کنید.
  6. یک چک لیست معمولی تهیه کنید.
  7. بسته بندی فعالیت های مشابه
  8. پروژه ها را یکی یکی انجام دهید.
  9. فعالیت های خود را برای چند ساعت در هفته مرور کنید
  10. هر ماه فعالیت ها و کارهای روزمره خود را مرور کنید.
  11. به فعالیت هایی که اولویت ندارند بگو نه.
  12. موفقیت خود را دنبال کنید
  13. روز خود را با موارد ضروری شروع کنید.
  14. از تکنیک ABCD استفاده کنید.
  15. با تکنیک برنامه ریزی اولویت بندی کنید.
  16. برای اهداف خود به طور عمومی پاسخگو باشید.
  17. با اهداف کوچک شروع کنید.
  18. با هر موفقیتی به خود پاداش دهید.
  19. مهارت های پروژه محور خود را گسترش دهید.
  20. با گوش دادن به برنامه های انگیزشی انگیزه بگیرید.
  21. وقتی انگیزه ندارید از تکنیک تجسم استفاده کنید.
  22. صبور باش.
  23. از چالش 30 روزه استفاده کنید.

ویژگی های کتاب 23 راه برای غلبه بر تنبلی

نام فارسی: 23 راه برای غلبه بر تنبلی چرا تعلل می کنیم؟

نام انگلیسی: 23 عادت در برابر اهمال کاری: چگونه تنبلی را کنار بگذاریم و در زندگی خود به نتیجه برسیم

نویسنده: اس جی اسکات

مترجم: امیرحسین میرزایان

ناشران: ایده عالیشابک: 2-48-6895-600-978

کتاب مداخلات روانشناختی مثبت، راهنمای درمانگر

اگر به عنوان یک درمانگر بخواهد روش را یاد بگیرد روان درمانی مثبت مداخلات روانشناسی مثبت اثر Gina L. Madjar Mo منبع آموزشی است که شما به آن نیاز دارید. این کتاب یک راهنمای خودآموز و درمانگر است که شما را به طور کامل با مبانی، مفاهیم، ​​اصول و روش های روان درمانی مثبت گرا آشنا می کند. در این مقاله شما را با این کتاب آموزشی ارزشمند آشنا می کنم.

درباره کتاب مداخلات روانشناسی مثبت مگویار مو

دکتر Gina L. Magyar Moe در سال 2009 کتاب مداخلات روانشناسی مثبت: راهنمای درمانگر این کتاب شامل تاریخچه و نظریه های پایه در روانشناسی مثبت گرا می باشد. اما این فقط مطالب یک فصل از کتاب است! همانطور که از نام کتاب پیداست، کتاب راهنمای درمانگر است که با مطالعه آن با رویکردها، ابزارها و مدل های درمانی روانشناسی مثبت گرا آشنا می شوید. همانند درمان شناختی رفتاری (CBT)، در این روش نیز می توانید 14 جلسه برای مراجعه کننده در نظر بگیرید و اثربخشی این رویکرد را به طور معناداری بر روی فرد مشاهده کنید.

درباره نویسنده

دکتر Gina L. Majar Moe دانشجوی کارشناسی ارشد در دانشگاه کانزاس و استاد دانشگاه Wisconsin-Stevens Point (UWSP) است. وی به عنوان درمانگر، مدرس دانشگاه و محقق فعالیت علمی ارزنده ای در راستای رشد روانشناسی مثبت گرا دارد. و به پاس فعالیت علمی خود توانست جوایز ارزنده ای از جمله معلم ممتاز را دریافت کند. وی علاوه بر کتاب مداخلات روانشناسی مثبت، مقالات علمی مختلفی را منتشر کرده است و همچنان در این زمینه تحقیقاتی انجام می دهد. او همچنین به عنوان روان درمانگر در ویسکانسین کار می کند.

عکس دکتر Gina L. Magyar Moe در سال 2017

نقد کتاب مداخلات روانشناسی مثبت مگیار مو

اولین چیزی که در مورد این کتاب باید بگویم این است که پس از مطالعه آن سال ها پیش، عاشق روانشناسی مثبت اندیش شدم و از آن زمان تاکنون با برخی از مراجعان با این روش رفتار می کنم. این کتابی نیست که بتوانید به راحتی از آن عبور کنید. وقتی شروع به خواندن این اثر می کنید، احساس می کنید که با یک مقاله علمی ISI چند صد صفحه پیش روی شماست! زیرا برخی از نوشته های این کتاب با ذکر مطالعات علمی و ارجاع به مقالات همراه است. علاوه بر موضوعات مطرح شده در کتاب همچنین باید به کاربرگ های او توجه ویژه ای داشته باشید این کاربرگ ها می توانند بخشی از جلسه درمانی و تکالیفی را که قرار است به مشتری داده شود، پوشش دهند. بنابراین اگر شما هم جزو کسانی هستید که معتقدند درمان همیشه بر نقاط ضعف متمرکز است، پیشنهاد می کنم برای تغییر باورتان این مطلب را بخوانید.

فهرست کتاب مداخلات روانشناسی مثبت: راهنمای درمانگران

  • فصل اول: روانشناسی مثبت گرا چیست و چرا مطالعه آن مهم است؟
  • فصل دوم: چارچوبی از روانشناسی مثبت گرا و کاربرد آن در مشاوره و روان درمانی
  • فصل سوم: تست ها و ابزارهای روانشناسی مثبت
  • فصل چهارم: مداخلات روانشناسی مثبت
  • فصل پنجم: نمونه هایی از اعمال یک برنامه درمانی روانشناسی مثبت گرا

پیشگفتار نویسنده: Gina L. Magyar Moe

هرگز اولین درمانگرم در جلسه مشاوره کارشناسی ارشد و احساس درماندگی در آن لحظه را فراموش نمی کنم. پس از چندین جلسه گوش دادن همدلانه به مشکلات مختلف زندگی مشتریم، نمی دانستم چگونه می توانم به او کمک کنم. اگرچه این تا حدی به این دلیل بود که من یک درمانگر تازه کار بودم، اما به سرعت فهمیدم که بخشی از آن مربوط به این واقعیت است که من مشتریانم را به مشکلات آنها محدود می کنم. معلم فرزانه ای از من پرسید: “قدرت جستجوی درمان چیست؟” واقعاً نمی‌توانستم پاسخ بدهم، زیرا به نقاط قوت آن در میان بسیاری از مسائلی که گزارش کرده بود نگاه نکرده بودم. زمانی که مدتی را صرف توجه، کشف و پرسیدن سوالاتی در مورد نقاط قوت و توانایی های مشتری خود کردم، از یافتن نقاط قوت زیادی در او شگفت زده شدم. اطلاعاتی را از او گرفتم و در برنامه درمانی خود استفاده کردم. احساس می کردم از این به بعد می توانم در این راه به این مشتری و دیگران کمک کنم.

بعد از چند ماه مشتری دیگری داشتم که نتوانستم مشکل خاصی یا وضعیت مشخصی پیدا کنم. به یاد دارم که نمی دانستم چگونه به کسی که مشکل مهمی ندارد کمک کنم. باز هم همان معلم فرزانه در این باره به من هشدار داد اینکه فرد علائم بیماری روانی را تجربه نمی کند به این معنی نیست که از زندگی خود خوشحال و راضی است.. باز هم، این یک درس مهم برای یک درمانگر تازه کار بود که شروع درمان در مواردی که فقط مشکلات اساسی وجود دارد ممکن است اشتباه باشد.

گرچه حوزه روانشناسی مثبت گرا در مراحل اولیه رشد خود بود، زمانی که من اولین تجربیات درمانی خود را داشتم. اما پایه‌های اساسی این دیدگاه در روان‌شناسی پایه‌گذاری شد و نقشی حیاتی در کار من به عنوان یک درمانگر، معلم و محقق خواهد داشت. خوشحالم که درس‌هایی را که در دهه گذشته در کاربرد روان‌شناسی مثبت در مشاوره و درمان آموخته‌ام، با دیگر درمانگران به اشتراک می‌گذارم. در واقع، هدف من از نوشتن این متن، ارائه مطالب علمی مبتنی بر منابع عملی برای درمانگران پرمشغله و پزشکان آموزشی است که مایلند از روانشناسی مثبت گرا در کار خود استفاده کنند. اما به دلیل کمبود زمان برای دسترسی به همه منابع در این زمینه و اینکه نمی دانند چگونه این مهارت ها را در بیماران خود به کار ببرند، با مشکل مواجه می شوند. اگرچه این کتاب مبانی نظری و تحقیقاتی لازم را برای حمایت از مداخلات ارائه شده فراهم می کند، اما تمرکز اصلی بر روش های درمانی مختلف است که درمانگران می توانند اصول و نظریه های روانشناسی مثبت گرا را در کار با مراجعان خود به کار گیرند.

مشخصات کتاب

نام فارسی: مداخلات روانشناختی مثبت: راهنمای درمانگر

نام انگلیسی: راهنمای درمانگر برای مداخلات روانشناسی مثبت

نویسنده: جینا ال، ماگیار مو

مترجم: علی اکبر فروغی، جلیل اصلانی و سحر رفیعی

ناشران: قابل احترام

شابک: 9-311-200-600-978

حق سلامت روان یکی از حقوق بشر است

مقاله چه قدر برای شما مفید بود؟

آیا ما حق سلامت روان داریم و آیا این حق در حقوق بشر تعریف شده است؟ به عنوان انسان، سلامت خود و کسانی که از آنها مراقبت می کنیم موضوعی است که هر روز بخشی از توجه و تمرکز ما را به خود جلب می کند. صرف نظر از سن، جنسیت، پیشینه اجتماعی-اقتصادی یا قومیت، ما سلامت را اساسی ترین و اساسی ترین دارایی خود می دانیم. از سوی دیگر، بیماری ما را از رفتن به مدرسه یا کار، مسئولیت های خانوادگی یا مشارکت کامل در فعالیت های اجتماعی باز می دارد. به همین دلیل، ما حاضریم تمام تلاش خود را بکنیم تا زندگی طولانی‌تر و سالم‌تری برای خود و خانواده‌مان داشته باشیم.

سازمان جهانی بهداشت و حق بر سلامت روان

طبق تعریف سازمان بهداشت جهانی (که) سلامتی حالتی از رفاه کامل جسمی، روانی و اجتماعی است نه غیبت صرف
وجود بیماری. این رویکرد کل‌نگر نسبتاً جدید است و نشان‌دهنده درک بهتری از «حق داشتن استاندارد زندگی کافی» است.
سلامت و رفاه» که اولین بار در اعلامیه جهانی حقوق بشر 70 سال پیش ذکر شد.
در گزارش اخیر در مورد حق بر سلامت روان، کارشناس سازمان ملل در مورد حق بر سلامت، آقای داینیوس پوراس، خاطرنشان کرد:
که علیرغم شواهدی مبنی بر اینکه سلامت بدون سلامت روان امکان پذیر نیست، در بسیاری از کشورهای جهان، t.c
بودجه ناکافی، آموزش پزشکی و عملکرد ناکافی، سلامت روان برابر با سلامت جسمی نیست.


برآوردهای WHO از سال 2014 نشان می دهد که در بسیاری از کشورهای جهان چیزی کمتر از یک درصد از بودجه است
سلامت به حوزه سلامت روان تعلق دارد. او همچنین تاکید می کند که در کشورهای کم درآمد سالانه کمتر
از 2 دلار برای هر نفر برای سلامت روان. از سوی دیگر، شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد گزارش داد
در برخی کشورها از بیمارستان های روانی به عنوان محلی برای شکنجه و آزار معترضان ضد دولتی استفاده می شود.
همچنین ممکن است دولت ها با دادن داروهای روانپزشکی به معترضان سالم، آنها را دچار بیماری های روانی و زوال جسمی و روحی کنند. چنین رویکردی نه تنها به معنای نقض کامل حقوق بشر است، بلکه باعث ایجاد نگرش منفی نسبت به جامعه می شود
روانپزشکی و روانشناسی در این کشورها. کشورهایی که از قضا به دلیل ناآرامی ها و مشکلات متعدد اجتماعی نیازمند هستند
استفاده بیشتر از خدمات سلامت روان؛ اما با رویکرد برخی دولت ها اعتبار حوزه روانشناسی و روانپزشکی در نزد مردم بدنام است.

تاریخچه قانون سلامت روان در تاریخ

در پایان قرن بیستم، رویکرد غالب جهان توجه به بهداشت عمومی و سلامت روان بود. این روند شامل انبوهی از شواهد جدید است
این در مورد اهمیت سلامت روان و اثربخشی رویکردهای یکپارچه بود. این رویکرد مدرن دو پیام کلیدی برای کشورهای سراسر جهان دارد
دنیا داشت:

  • سلامت کلی بدون سلامت روان امکان پذیر نیست.
  • سلامت روان بسیار بیشتر از عدم وجود اختلال روانی است.

سلامت روان یکی از حقوق بشر است

شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد (UNHRC) یک نهاد بین دولتی در سیستم سازمان ملل متحد است که متشکل از 47
کشور انتخاب شده پر از عضویت است. این شورا مسئول ارتقاء و حمایت از کلیه حقوق بشر در سراسر جهان و
او سلامت جسم و روان را اصل اصلی در کار خود می داند. شورا از طریق گزارشگر ویژه خود به
کشورهای عضو و سایرین به حق دستیابی به بالاترین استاندارد سلامت جسمی و روانی (حق بر سلامت) کمک می کنند.
تشویق و محافظت کنید. این شورا اصول زیر را اتخاذ کرده است:

  • حق بر سلامت یک حق جامع است که نه تنها شامل مراقبت های بهداشتی به موقع و مناسب، بلکه عوامل اساسی تعیین کننده سلامت مانند دسترسی به آب سالم و آشامیدنی و بهداشت کافی، شرایط کار و محیط سالم و دسترسی به سلامتی است. مراقبت، آموزش و اطلاعات، از جمله سلامت جنسی و باروری نیز در حال گسترش است.
  • حق سلامتی شامل آزادی ها و حقوق می شود. آزادی ها شامل حق کنترل سلامتی، از جمله حق امتناع از درمان و آزمایش است
    دارو بدون رضایت است. این حق شامل حق برخورداری از یک سیستم حفاظت از سلامت (به عنوان مثال مراقبت های بهداشتی و عوامل اصلی تعیین کننده سلامت) است که فرصت برابری را برای افراد فراهم می کند تا از بالاترین استاندارد قابل دستیابی سلامت برخوردار شوند.
  • حق بر سلامت مفهوم گسترده‌ای است که می‌تواند شامل حقوق خاص‌تری مانند حقوق مادر، کودک و سلامت باروری در محل کار باشد.
    محیط سالم و طبیعی، پیشگیری، درمان و کنترل بیماری، از جمله دسترسی به داروهای ضروری و دسترسی به آب
    موارد سالم و آشامیدنی را شامل شود.

اطلاعات بیشتر در مورد سلامت روان LGBTQ+ را در وبلاگ سیمیاروم بخوانید


رابطه حقوق بشر و سلامت روان

دفتر کمیساریای عالی حقوق بشر سازمان ملل متحد (OHCHR) بیان می کند که «حق بر سلامت بخشی اساسی از حقوق بشر و
درک ما از زندگی وقار است. رابطه بین سلامت روان و حقوق بشر رابطه ای جدایی ناپذیر و وابسته به یکدیگر است
و- به عنوان مثال نقض حقوق بشر مانند پناهندگی و آوارگی و وضعیت نامطلوب اقتصادی-اجتماعی کشور بر سلامت روان تأثیر منفی می گذارد. دوم، اعمال، برنامه‌ها و قوانین بهداشت روان، مانند شیوه‌های درمان غیرارادی یا قوانین رشد/کاهش غیرارادی جمعیت، می‌توانند حقوق بشر را مختل کنند. به هر حال، پیشرفت در حقوق بشر به نفع سلامت روان است.

انگ و تبعیض

داینیوس پوراس، کارشناس حقوق بهداشت سازمان ملل متحد می گوید که یکی از اساسی ترین چالش ها
سلامت روان ننگ و تبعیض است. سازمان بهداشت جهانی مدعی است که ننگ اجتماعی همچنان مانعی برای جستجو و جستجو است
دریافت درمان برای مشکلات سلامت روان. برچسب بیماری روانی نه تنها بر شخص مبتلا تأثیر می گذارد،
همچنین می تواند اعضای خانواده و دوستان نزدیک را تحت تأثیر قرار دهد که به نوبه خود می تواند منجر به بار روانی شود
مشابه باشید با این حال، دولت ها در کشورهای با درآمد کم و متوسط ​​تمایل دارند کمترین هزینه را برای سلامت روان بپردازند و این امر ارائه خدمات بالینی و مداخلات ضد انگ را دشوارتر می کند. این امر سازمان ملل را برانگیخت تا از همه کشورها بخواهد تا گام های مثبتی را برای بی اهمیت جلوه دادن بیماری روانی و ارتقای سلامت روان در جامعه بردارند.

روانشناسی برای حق سلامت روان چه کاری می تواند انجام دهد؟

سمپوزیوم حقوق بشر با چهار پانل در کنوانسیون اخیر APA در سانفرانسیسکو (9-12 اوت 2018) ارائه شد.
بلند شد یکی از پانل‌ها بر بی‌اعتنایی به سلامت روان و نیاز دولت‌ها به توسعه خدمات بهداشت روان متمرکز بود.
نویسندگان این مقاله معتقدند که روانشناسی می تواند با انجام موارد زیر به این موضوع ارزشمند کمک کند:

  • تلاش برای از بین بردن انگ سلامت روان و تبعیض در سطح جهان
  • پرداختن به سلامت روان در چارچوب حقوق بشر در برنامه های روانشناسی، به ویژه در برنامه های آموزشی
    فارغ التحصیلی با چارچوب حقوق بشر
  • انجام آموزش سیستماتیک و افزایش آگاهی متخصصان سلامت
  • همکاری با جامعه مدنی (NGO) برای مشارکت مقامات محلی
  • انجام و به اشتراک گذاری تحقیقات با موسسات محلی، ملی و بین المللی

نتیجه

همانطور که این مقاله نشان می دهد، اقدامات متعهدانه ای در سراسر جهان برای رفع انگ سلامت روان و تبعیض در آن وجود دارد
به منظور ایجاد حق سلامت روان انجام می شود. اما جامعه بین المللی هنوز هم می تواند کارهای بیشتری انجام دهد. غیبت
توجه به افراد مبتلا به بیماری روانی به معنای سیاست «عدم احترام، حفظ و احقاق حق سلامت» است.
جامعه بین المللی خواستار “تعهدات سیاسی جسورانه، پاسخ های سیاسی فوری و اقدامات اصلاحی فوری” در مورد حق سلامت شد.
روح نیاز دارد

منبع

منبع

منبع

مترجم و گردآورنده: ساعده بریانیان